ارسال شده از بچه ها حالا ک خوابین من یک متنی رو براتون بنویسم.رفتم وبلاگ خوندم خانمه 2تادخترداشت تویک خانواده ای ک پسرداشتن شوهرش پسردوست داشته بعد ناخواسته باردارمیشه از ترسی ک فامیل نفهمن بهشون نگن بی کلاس 3تابچه داره یا این ک اگ دختربشه یا اینکه نتونه سرکارش بره وحرفوحدیث بشنوه تصمیم میگیره بچشوبندازه .شوهرش بهش میگه بیابریم ازمایش ببینیم چیه اگ پسربود نگهش داریم .ایناباید یک چندهفته ای صبرمیکردن تا برن ازمایش بدن وقت ازمایش میرسه ومیرن جوابش میاددکتربهشون میگه 90درصد دختره.خانمه میگه انگاردنیاروسرم اوارشد همش گریه میرن سونو میگه اگ ازمایش دادین ک همون دختره بچتون وهمش گریه میکرده ...تااینکه تصمیم میگیرن ک بندازنش توماشین بودن ک داشته تماس میگرفته یکی ازپشت میزنه بهشون زنگ زدن کنسل میشه بعدزنگ میزنه قرص میگیره از کجا بچه فامیلشون میادخونشون ک بهش درس یادبدن و شب رو هم همونجامیخوابع بازم کنسل میشه .وتا اینکه تصمیم میگیره قرص رو بخوره وکم کم دردش زیاد میشه میره دستشویی بچش تامیادبیوفته بادستش میگیرتش فکرمیکنین چی میبینه...بچش پسربوده دستاشم جلوچشماش...خانمه دیگه حالش بدمیشه ونگران باشوهرش بحسش میشه وووومیگه من اینقدربدبودم ک بچم دستش جلوچشماش بوده والا خیلی ناراحته ازخدامیخواددوباره بهش بده.چ دخترباشه چ پسر فقط بهش گردونه.وحالش خیلی بده میگه کاش بود کاش سرزنش میشودم کاش مسخرم میکردن وکاش.....نگران ناراحت عذاب وجدان.برای همین من دیگه دلم نمیخواد همش بگم پسرمبخوام خداخودش بهم بده ب خیروصلاحم باشه چ دختر چ پسرفقط سالم وخوب باشه .برای همین اسم پروفایلمم عوض کردم وازخداطلب بخشش کردم هرچ ک دوست داره بهم بده فقط سالم باشه وعاقبت بخیر.ممنون ک خوندین
1399/09/06 06:29