زینب جان چندماه پیش دیدی چه حالی داشتی چقد دعاکردی شوهرت حالش خوب بشه الان ک پیشته باید صبرداشته باشی تو زنی باید قوی باشی خودت میگی خیلی سختی هارو تحمل کردم پس باید پوست کلفت تراز این حرفا باشی عزیزم اون شوهرت و بچت بغیراز تو پناهی ندارن چرا داری زندگیتو بااین کارات ازبین میبری توکل کن ب خدا بسپر ب خدا از جات بلند شو خداروشکر سالمی هیچ جارو نداری بری یه پارک ک میتونی ببری یه دور تو خیابون ک میتونی بزنی نگو نمیتونم بگو میتونم اینقد ناامید نباش بفکر شپهرت و بچت باش شوهرت الان ب یک زن دلسوز و محکم احتیاج داره ک مثل یه کوه پشتش باشه بچتم ب یه مادر شاد و سرزنده احتیاج داره ک بهش برسه و همش هواسش بهش باشه نذاره اب تو دلش تکون بخوره یکم قوی باش دختر