یه روز صبح بیدار شد صبحانشو کامل خورد بعدم بردمش بیرون سرش گرم شد راه رفت و خسته شد برگشتیم چنتا بیسکوییت خورد و دوسه ساعت خوابید دیگهمینجوری باهاش کنار اومدم تا گذشت فقط باید خوب خستش کنین اینجوری هم خوب میخوره هم خوابش تنظیم میشه ،بعد دوروز هی گریه میکرد شیر بخوره منم با ماژیک سر سینه هامو سیاه کردم تا میزد بالا یکم میخندید میگفت اووف (یعنی اوف شده ) بوسشون میکردو میرفت
1400/01/10 11:19