ببین زهرا امروز دیگه بهش زنگ نزن وقتی هم اومد در حد سلام علیک آره نه همین اونوقت ازت میپرسه زهرا چیزی شده بگو اره نه ولش کن اگه گفت چی شده بگو بگو منم کار خونه ریختم امیر نمیزاره کار کنم از شما خواهش کردم بیای ویکم امیر برام نگه داری تا کار کنم ولی شما نیومدی دلم شکوندی اون وقت ببین چطوری میاد سمتت

ساعت 10 یا 11 هم میخوابه

پاسخ به

چون باباش زمین گیره فقط دوس داره اونجا باشه 8 تا برادر خواهرن هر روز یکیشون باهاش کار دارن اصلا ب من...

خووو دیگه بنده خدا مجبوره چ توقعی داری ازش

پاسخ به

چون باباش زمین گیره فقط دوس داره اونجا باشه 8 تا برادر خواهرن هر روز یکیشون باهاش کار دارن اصلا ب من...

خخخ ماشالله

پاسخ به

ببین زهرا امروز دیگه بهش زنگ نزن وقتی هم اومد در حد سلام علیک آره نه همین اونوقت ازت میپرسه زهرا چیز...

هر کاری بگی کردم حتی با روی خوشم باهاش حرفیدم اصر نداشت

حالا برعکس من

سربچه نگه داشتن دعواس

پاسخ به

خووو دیگه بنده خدا مجبوره چ توقعی داری ازش

اخ باباش باهاش کاری نداره بی حرکت روتخته

خانواده شوهرم همش میخان بگیرنش نگهش دارن من نمیدم

دلم نمیاد

میره فقط میشینه کارای ابجی داداشاشو انجام میده

ازبس اخلاقشونودوست ندارم نمیخام یه لحطه تنهاپیششون باشه

هروقت میان ببیننش یه حس بدی دارم

نمیدونم چراازوقتی که زایمان کردم این حسوپیداکردم

خونه منه این

خودم پیرکردم ازبی خوابی وکارزیاددست تنهاانجام میدم ولی حاضرنمیشم بدمش پایین پیش اونا

منو بابلی امیرعباس سرامیر عباس دعوا داریم اون میگه بد من من میگم بد من تو خونه بساطی داریم ما چون امیرعباس بعد چهارسال ناباروری به دنیا اومد اصلا خیلی بد دوسش داریم

الاهی زهرا یه کاری کن زنگ بزن بگو بیا امیرعباس ببر بابا بزرگش ببینه

7 ساله باباش زمین گیره اگ میخواس اونجا بمونه 24 ساعته چرا اومد منو گرف پس

اشکال نداره منم اینجوره تازه روزمین حالامیخوابیم رخت خوابامم هست

اره بدهببرن اونجاهمه باهاش بازی کنن اگه مثل من حساس نیتی

ولی خدای شماها خیلی نامردین من در طول هفته دو ساعت بچم میدم خانواده شوهرم نگه میدارن

نگه نمیدارن ابجی کوچیکش هی ب شوخی میزنه بچه گریه میکنه ی سریا از مبل انداختنش زمین طفلی بچرو