پاسخ به میگم خاطره بدخودم جلوچشمم اومدش نمیذارم بچم چنین صحنه ای ی روزببینه ک باباش بالاسرمامانش وایستاده بز...
عزیزم هممممه ی پیاماتو خوندم خودم تو چنین شرایطی بودم از 17 یا 16سالگی
فقط بهت بگم ک سر خم نکن
چون تموووممممم آدما به بدبختیای جدیدی ک ب روزشون میاد کم کم عادت میکنن
من اول میگفتم نمیذارم فلان بشه دیگه نمیذارم فسان بشه بعد وقتی همون اتفاقا یا بدترش میفتاد بهش عادت میکردم و میشد جزء کوچیک یا بزرگ زندگیم
دیگه دیدم خیلی عادت کردم و کنار اومدم.
اگه نمیخوای ب خانوادت چیزی بگی نگو چون من ک میگفتم همه چی بدتر میشد و هزار برابرش حرص میخوردم. از خودت شروع کن جلو یه آدم عوضی ببخشید خودتم عوضی باش. من فقطططططططططط خودم زندگیمو نجات دادم وگرنه ک کارم به پزشکی قانونیم رسید
1398/04/15 15:50