The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

مامان های گیلانی

86 عضو

تو فامیلی دلخواهه

1398/09/21 23:53

پاسخ به

من و تارا جون هر دو بخاطر مشکل کمر

یعنی مدارک پزشکی داشتین برای کمرتون

1398/09/21 23:53

پاسخ به

من از سزارینم واقعا راضی بودم

خداروشکر❤️ منم خیلی راضی ام
فعالیتم هم از فرداش زیاد بود از روز بیستم هم رانندگی کردم

1398/09/22 00:13

پاسخ به

یعنی مدارک پزشکی داشتین برای کمرتون

آره. ام آر ای داشتم

1398/09/22 00:13

پاسخ به

اصلا وقت نمیشه بیام نوعروس

خیلی خوشحالم اینجا پیدات کردم ? اولش هم که اومدم اسم آیدی نوعروس ات و اسم احتمالی که برای پسرت رو گفته بودی هم سرچ کردم اینجا به نتیجه نرسیدم ?

1398/09/22 00:18

پاسخ به

خیلی خوشحالم اینجا پیدات کردم ? اولش هم که اومدم اسم آیدی نوعروس ات و اسم احتمالی که برای پسرت رو گ...

ای جان عزیزم آخه نوعروس با گوشی سخته لطف داری گلم

1398/09/23 23:47

ولی من بعد زایمان بدشانسی آوردم

1398/09/23 23:48

یعنی درواقع تقصیر پرسنل بود

1398/09/23 23:48

نمیدونم چرا وقتی بیهوش بودم شکممو فشار ندادن. به هوش اومدم فشار دادن نگو ریکاوری نزدیک در خروجه. مامانمو شوهرم صدای داد زدنمو شنیده بودن. شوهرم از لای در دیده بود عصبی شده بود و ترسیده بودن هردوشون

1398/09/23 23:50

مامانم حواس پرتی گرفت جوری که تا دوماهگی بچم فک میکردم آلزایمر گرفته و مدام کارم گریه بود

1398/09/23 23:50

شوهرمم بخاطر استرس و اون صدای جیغای من یک هفته بعد زایمانم پنیک اتک شد ?

1398/09/23 23:51

دو هفته مدام قرصای آرامبخش قوی خورد و کلی آمپول زد

1398/09/23 23:52

منم فقط کارم بود گریه نصف شب تنها به بچم می‌رسیدم

1398/09/23 23:52

پاسخ به

نمیدونم چرا وقتی بیهوش بودم شکممو فشار ندادن. به هوش اومدم فشار دادن نگو ریکاوری نزدیک در خروجه. مام...

ای وای...
طفلی ها چقدر ناراحت شدن

1398/09/24 16:06

پاسخ به

منم فقط کارم بود گریه نصف شب تنها به بچم می‌رسیدم

?

1398/09/24 16:06

خیلی بد بود. هیچ وقت فکر نمیکردم بعد زایمانم این اتفاقا بیفته.

1398/09/26 00:55

برای پسرم شب ششم جشن گرفتیم فردا صبحش خواهرشوهرام رفتن شهرای خودشون همه چی خوب و خوش بود و کلی خوش گذشته بود

1398/09/26 00:56

منم بدنم خیلی مقاومت نشون داد واقعا انتظار نداشتم انقد حالم خوب باشه

1398/09/26 00:56

ولی فرداش که جمعه هم بود شبش حال شوهرم بد شد دیگه

1398/09/26 00:56

اول با دل‌درد و سردرد. رفت دکتر ولی وقتی برگشت حتی نصف صورتش تغییر حالت داده بود. براش اکسیژن گذاشته بودن حتی. خدا بهم رحم کرد

1398/09/26 00:57

خیلی بد بود. همه دلخوشیم پرید و چند روز به بچم با گریه شیر دادم

1398/09/26 00:58

پاسخ به

دکترحاج هادی زایمانتون رو انجام داد؟سخت بود؟بخیه هاش چطور بود؟چقدطول کشیدخوب بشه؟خوب بخیه کرده بود؟ز...

آره عزیزم خودش اومد بالا سرم به محض اینکه وارد بیمارستان شدم تا لحظه ی اخرم پیشم موند کارش که عالی بود اما خوب طبیعی درد خودشو هم داره دیگه .بخیه هام سه هفته طول کشید اما من اصلا رعایت نکردم فردای روز زایمانم کار خونه میکردم تی میکشیدم خیلی اشتباه کردم شما حتماا استراحت بکن چون واقعا تاثیر داره .
زایمانت کی هست ؟

1398/09/26 10:18

پاسخ به

آره اولین بچه ام هست!میخام طبیعی بیارم!

آخی به سلامتی کدوم بیمارستان میری

1398/09/26 10:21

پاسخ به

اول با دل‌درد و سردرد. رفت دکتر ولی وقتی برگشت حتی نصف صورتش تغییر حالت داده بود. براش اکسیژن گذاشته...

چقدر بهشون فشار عصبی وارد شده بود این طوری خودش رو نشون داد

1398/09/26 21:41

پاسخ به

خیلی بد بود. هیچ وقت فکر نمیکردم بعد زایمانم این اتفاقا بیفته.

منم فقط سه روز اول اش برام عالی و رویایی بود بعدش افسردگی گرفتم واکنش پذیر و حساس شدم
پسرم زردی گرفت افسردگی ام شروع شد. با خانواده همسرم که تا حالا بهشون تو نگفته بودم دعوام شد. فوق العاده احترام می‌گذاشتم این شش سال

1398/09/26 21:43