The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

خانوم های باحال خوشگل

13 عضو

پاسخ به

اره ولی میخوام شیرم خیلی بیشربشه نمیدونم چیکارکنم

قطره شیر افزا بچها میگفتن خوبه
غذاهای مقوی بخور گوشت عسل کنجد
شیره

1398/05/09 10:37

پاسخ به

اره طبقه بالاشون

بگو شمابرگترا عرق سوز نمیشین
اینن بچه اس دیگع هوا گرمه پوشکش میکنم اینطوری میشه یموقع

1398/05/09 10:37

شیرم خداروشکرخوبه گوش شیطون کر

1398/05/09 10:38

ولی فک میکنم کمه

1398/05/09 10:38

بیشتر از همه موقعی ک ادم ناراحته یا حرص جوش میخوره
شیر کم میشه

1398/05/09 10:39

خخخخ من توبارداری هم بامادرشوهرم داستان داشتم الانم که بچم به دنیااومدداستان دارم ???????????

1398/05/09 10:39

تواین زمونه بازم مگه هستن دخالت کنن توزندگیه ادم

1398/05/09 10:40

پاسخ به

تواین زمونه بازم مگه هستن دخالت کنن توزندگیه ادم

هی اجی کارازدخالت گذشته زندگیموجهنم کرده

1398/05/09 10:40

به خانواده ات بگو بیان حرف بزنن باهاشون با شوهرت صحبت کنن

1398/05/09 10:42

وای اول زایمان اینطوری دخالت کنن ادم عصبی میشه خودشم ک تومرض افسردگی هست همینطوریش

1398/05/09 10:44

پاسخ به

به خانواده ات بگو بیان حرف بزنن باهاشون با شوهرت صحبت کنن

اجی من روزی که ازبیمارستان مرخص شدم گفتم برم تا10روزگی برم پیش مادرم نذاشتن منم گفتم به شوهرم بچه روبده ببرم خونه مادرم ندادش گفت اگه میخوای بری برومن بچه رونمیدم اگه بری میام طلاقت میدم منم گفتم میرم باخودم گفتم اگه برم خونه مامانم شایداین جوری ادم بشه شوهرم دیدم ن اصلا انگارن انگار مادرشوهرم به شوهرم گفته بودبذاربره فک کرده نمیتونم بچه روبزرگ کنم بچه روبهم ندادن منم اومدم خونه مادرم بدون بچم

1398/05/09 10:48

همش فک میکردم بچم بغلم دستمواروم تکون میدادم فک میکردم داره گریه میگنه

1398/05/09 10:49

آخ الهی عزیزم چه درد و رنجی کشیدی اونروز

1398/05/09 10:49

چند سالته

1398/05/09 10:49

24

1398/05/09 10:49

خانواده شوهرت انقد بد جنسن چرا بچه اوردی

1398/05/09 10:50

??????

1398/05/09 10:50

وای اعصابم خورد شد

1398/05/09 10:50

زبون نداری مگه تو توهم حرف بزن ن که دعوا کنی
رفتی با پسرش زندگی کنی نرفتی ک قشون کشی

1398/05/09 10:51

بعدازسه چهارساعت که گذشت اومددنبالم منم برگشتم بهم میگفت من به خاطربچم اومدم دنبالت مادرش یه جورپرش کرده بودکه چاقومیزدی خون درنمی اومدرفتم خونه مادرشوهرم دیدم رفته بودسریع شیشه شیرشیرخشک گرفته بود

1398/05/09 11:21

ببخشیدا اینا بوی از انسانیت نبردن
چطور تونستن ی مادرو از بچه اش جدا کنن اونم چند ساعت بعد زایمانش
ازکجا پیداشون کردی مگه نمیشناختیشون قبل ازدواج

1398/05/09 11:23

هووو چه خبررررباریکلا من نیستم تنهاتنها میچتین?

1398/05/09 12:39

پاسخ به

دخترم عرق سوزشده بودمادرشوهرم میگفت تومقصری بلدنیسی بچه نگهداری ?????

ببین دوستم 3روزپیش بچش پسربودبدنیااومداسمشو گذاشته مهرسام اسم پسرتوحتما بزارمهرسام به مهرسانا خیلی میاد??

1398/05/09 12:43

پاسخ به

هووو چه خبررررباریکلا من نیستم تنهاتنها میچتین?

غیبت داشتی دیگه??

1398/05/09 16:12

سلام دوستان خوبین

1398/05/09 16:14