ماخانه مامانم داداشم اذیت آرکومیکردهی اذیت کردمنم زدمش مامانم بدش آمدگفت دوتابزن ای یکی هم بزن بچه خودت منم گفتم بچه تواذیت مکنه مال من که ساکته خلاصه شدحرفمان منم بلندشدم گفتم دیگه نمیام اینجاتمام شوهرم هم بوداونجاهیچ نگفت امدیم خانه دیدی هی داره حرف بهشان میزنه منم گفتم اصلابه توچه دخالت میکنی بااوهم شددعوام
1403/09/24 23:32