من عادت داشتم خیلی راه پله میشستم بعد همسایه ها میگفتن آب میریزه جلوی در خانه ما
گفتم به من چه شمام بشورین
خلاصه یه روز سر راه پله شستن دعوا شد بعد من گفتم مگه من کلفتم تا پایین خانه های همتان بشورم به من چه آب میریزه شمام بعدش بشورین طبقه اولی گفت پس من کلفتم طبقه اولو میشورم چون همتون ازش تردد میکنین😑😑خلاصه دعوا شد یه بارم به این سنقری چیزی گفتم بعد گفتم به خانم فلانی نگو رفته بود گفته بود بهش😑😑رفتم بهش گفتم خیلی فضولی،همیشه از پشت در و پنجره نگاه همسایه ها میکرد آمار همه رو داشت دیگه باهاش حرف نزدم
1403/02/04 15:18