قبلاً همه تو یه خانه زندگی میکردن،هر خانه ایی کم کم پنج شیش نفر بودن، هرکدام نیم ساعت میگرفتش،بیشتر هم خواهر بزرگه مسئول بود ،خیلی کم فشار به مادر میآمد چون همه کمک میکردن،
الانه فقط ما و بچه ایم،کامل بهمان وابسته میشه، هر چ بزرگتر بشه وابستگی بیشتر میشع، مثل قدیم هم آدم جرات ندارم بچه بزاره پیش کسی یک روز ودوروز،کسی خانه کسی نمیره ،اینقذر همه مشکل دارن ،که به فکر کمک به زنه بچه دار نیستن،بچه ها کوچه نمیرن، پارک و شهربازی هم ببری چون محیطش شلوغه اول میترسن ولی بعدش ک عادت کنن ،روحت و در میارن که همیشه ببریشون
1403/06/06 21:05