هی خواهر
مهمون زنگ زد میاییم خونتون
گفتم میان عیادت دیگه
این شوهر من تا مهمون میبینه رخش گل میکنه انگار
نشسته براشون شب نشینی درست کرده ، بازی و قلیون و دورهمی اینا
بفکر منه بدبخت نیس گوشه خونه مجبورم جلو مرد غریبه خودمو زیر پتو جمع کنم
پختم یعنی
از اینور نمیتونم به اون پهلو بشم ، چپم سوراخ شد دیگه
از اینور جلو مرد غریبه چندین ساعت دراز کشیده
اوووووف از دست این مرد بی فکر 😭😭😭😭
1402/08/04 23:39