23هفته ا

مرسی عزیز الان من مشکلم انتخاب دکترم هست ک پیشش پرونده باز میکنم ک توی یکی از این بیمارستانای دولتی یا نیمه عمل انجام بدن الانم چون ملطقم هستم نمیدونم چیکار کنم

من میخوام تامین اجتماعی خرم اباد زایمان کنم،با شهر ما یک ساعت نیم فاصله داره
خواهر شوهر من 4 تا دکتر مراجعه کرده واسم نوبت ویزیت بگیره هیج کدوم قبول نکرده بود گفته بودن باید از اول تحت نظر ما میبود

آمین آمین انشالله

سلام عزیزم خودت خوبی
هنوز گاهی تو واژن
ولی خودم زدم بیخیالی هرچقدر استرس داشته باشم بدتر
دیگه سپردم به بالا سری
ان شاالله خودش بهترینا قسمتمون کنه
از این همه استرس کشیدن خسته شدم
خودم تو آینه دیدم حس میکنم هنوز هیچی نشده پیر شدم

چن هفته پساری گذاشتی،طولت چن بود گذاشتی

بنظر من سه قلو سرکلاژ نکنه همون پساری بزاره

سلام نه شنبه پساری میزارم

چرا سرکلاژ نکردن هنوز که وقت دارن

اها نگران نباش انشالا پساری میزارن بهتر میشی انشالا

طول واژینال 30 بود

من نزدم هنوز هفته دیگه جای دیگه میخام پرونده تشکیل بدم نمیدونستم مرسی از پاسخگوییت😍

خیلی هم به خودتون سخت نگیرید و استرس نکشید مامانا😉
من یک ساعته دارم همبرگر و قارچ سرخ میکنم با پسرم خوردیم،همسرمم اومد گرسنه بود پاشدم واسه ایشونم درست کردم
طول اشپزخونه و هال رو 10 بار اومدم و رفتم
صبح همسرم نبود صبحانه هم خودم اماده کردم و اوردم و بردم دوقولوم هستم... و خب تقریبا خیلی وقتا همینه شرایطم وقتی همسرم نیست
پساری امنه اگر امید و توکل داشته باشید ..
خود استرس مشکلات زیادی ایجاد میکنه

کمرم انگار پهلوم اونجوری

خب میگم بچه ها مگه دهانه ما دوخته نشده چطور باز میشه با وجود سرکلاژ🤔

من عزا گرفتم چجوری خودمو شیو کنم واس ما زایمانمون معلوم نمیکنه ک😢

صبح بیدار شدم خیلی خوشحال شدم ک رفتم تو 28 ولی دیدم مریض شدم گلوم عفونت کرده ضدحال شد😑

ساناز هم که خداروشکر 35 بود یا 36 سه قلوها دنیا اورد

ممن از اول نداشتم

خوبی عزیزم میگم چطور شیب میدادی مگه نمیگن نباید رو پشت خوابید

به من پماد داد با بیوفم که عفونت نکنم

25 ھفتہ خداکنہ خیلییی سختہ فقط تو تخت باشیی

شماکه خوبی حداقل 28 هفته ای من از یک ماه پیش اینجوریم حس میکنم شکمم از داخل درحال کشیده شدنه پوستش و خیلی اذیتم

اول خدا دوم خدا بعدم دکترم که با تجربه بود کمکم کردن

دکترم گفت داری زایمان میکنی نمیتونم کاری کنم برو زایشگاه 😢
اینقدر گریه کردم التماس کردم گفتم هرکاری میشه بکنین
گفت ممکن تا صبح زایمان کنی گفتم مراقبم چیزی نمیشه فقط شما قبول کنین
دکترمم عمل انداخت به ظهر ساعت سه
بعد گفت بایذ رضایت بدی ممکن تو اتاق عمل کیسه اب پاره بشه یا زایمان کنی این داستانا
گفتم رضایت میدم فقط شما هرکار لازمه بکنین
اومدم خونه سه تا بالشت گذاشتم زیر پاهام که پاهام خون بهش نمیرسید یخ کرده بودن ولی جرات تکون خوردن نداشتم همش گریه میکرذم میگفتم عمدا عمل منو انداخت به ظهر گفته تا اونموقع زایمان میکنه