The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.
یبار دوتا نذری اوردن خاستم باکلاس بازی دربیارم گفتم نه یکی بسه
???
?:
یارو گفت تو همونی نیستی ک پارسال سر نذری گرفتن با قمه زدنت؟!??
?:
1398/04/11 01:13
//= $member_avatar ?>
عزیزان امشب همگی نذرى خونه ما دعوتین?
اینم آدرس:??
?: @
خيابان オススメの二重まぶた美.
نرسیده به 本物の二重になりたい人に
پلاک 本物
نیایید بخدا ناراحت میشم☹️?
منتظرما....?????
?:
1398/04/11 01:14
//= $member_avatar ?>
یه بار تو هیئت مسئول چایی دادن بودم یهو اومدم تو آشپزخونه دیدم یه آقایی با لباس سبز و کلاه خود و زره اونجاس
داد زدم آقا رو دیدم آقا رو دیدم ❗️?
?:
یهو یه لگد زد بهم گفت: الاغ سر و صدا نکن از بچه های تعزیم اومدم یه نخ سیگار روشن کنم‼️???
?: @J
1398/04/11 01:14
//= $member_avatar ?>
کارت شارژ گرفتم
دادم ب دوست دخترم میگم:
بخون رمزشو من بزنم
برداشته میگه :
هیفده تیلیاردو نهصدو نود و سه میلیارد
و…..???
?: @
1398/04/11 01:14
//= $member_avatar ?>
پیرزنی هر هفته مبلغ شش هزار دلار به حساب خودش واریز میکرد.بعد از گذشتن چند سال توی ذهن رئیس بانک سوال ایجاد شد که منبع درامد این پیرزن از کجاست؟؟!!??
ریس بانک تصمیم گرفت سوال خودش رو از پیرزن بپرسه . هفته بعد پیرزن وارد بانک شد،رئیس بانک فورا ب سراغ پیرزن اومد و سوال کرد : ببخشید خانم میتونم بپرسم شغل شما چیه؟پیرزن خندید و گفت:بیکارم.رئیس بانک با تعجب پرسید پس منبع درامد شما چیه؟پیرزن گفت:من سر چیزهای غیر ممکن شرط بندی میکنم.ریس گفت مثلا چی ؟ پیرزن گفت مثلا من باشما سر هزار دلار شرط میبندم که فردا شرت قرمز میپوشید !!!!
ریس گفت قبول.فردا رئیس بانک وارد بانک شد و پیرزن رو دید وشلوارش رو اورد پایین گفت: ببین شرت من ابیه شرط رو باختی .پیرزن هزار دلار به رئیس داد و خندید وگفت:هزار دلار برای تو ولی من سر ده هزار دلار با شخصی شرط بندی کرده بودم که فردا شلوار رئیس بانک رو از پاش در میارم!!!!!
????
1398/04/11 13:49
//= $member_avatar ?>
بابام واسه مامانم گل خریده، مامانم میگه : گله؟
بابام میگه: تا نظر کمک داور چی باشه . . !
من و بابام ? ?
مامانمم برگشت گفت:
نظر کمک داور رو نمیدونم ولی نظر کمیته انظباطی اینه که
امشب گشنه بخوابین تا منو دیگه مسخره نکنین???
1398/04/11 16:01
//= $member_avatar ?>
سوار ترن هوايي شده بودم، يه دختره افتاده بود كنارم... ?
حالا ببينيد از ترس هول شده بود چيا مي گفت....?
يا حسين مجيد?
يا قرآن مظلوم ?
يا امام ابوالفضل??
يا پونزده معصوم?
يا امام خميني ادركني?
يعني اين آخري و از كجا اورد نميدونم، !!???
1398/04/11 16:01
//= $member_avatar ?>
بچه همسایه انگشت کرده تو دماغش بهش نگاه کردم گفتم:
تو مهدکودک چی بت یاد دادن؟
برگشته میگه: به تو چه؟! تو دانشگاه بت یاد ندادن تو کار دیگران دخالت نکنی؟
یا اسطقدوس ☹️ اینا دیگه کین؟
من سن اینا بودم به سماور میگفتم آدم آهنی شاشو??
1398/04/11 16:01
//= $member_avatar ?>
گفتگوی دو خانم با هم در چند سال آینده...
اولی: پارسال شوهرم قول داده بود ماشینی رو که میخوام برام بخره، بالاخره امروز خریدش.
دومی: وااااااااااااای عزیرزززم مگه تو هنوووووز شوهر پارسالی تو داری؟؟؟؟
??????
?Join us:
1398/04/11 16:02
//= $member_avatar ?>
بابام داشت نماز میخوند یهو داد زد: الله اکبر، الله اکبر
دویدم گفتم چیه بابا در میزنن؟... الله اکبر
?
گوشیت زنگ خورد؟... الله اکبر
?
مهرت گم شد؟... الله اکبر
?
کسی طوریش شده؟... الله اکبر
?
بو سوختنی میاد؟... الله اکبر
?
جک جونور دیدی؟... الله اکبر
?
گفتم خب بابا یکم راهنمایی کن..!!
با عصبانیت داد زد:
الله اکبر..???
(دستشم به نشونه ی خاک بر سرت تکون داد)
بعد که نمازش تموم شد گفت:خاک توسر نفهمت یه ساعته دارم میگم نزن یه کانال دیگه دارم
عصر جدید میبینم??
?Join us:
1398/04/11 16:02
//= $member_avatar ?>
یارو میره مهمونی ، شب موقع خواب صاحب خونه بهش میگه:
جاتو کجا بندازم تو اتاق نی نی خوبه؟
یارو با خودش فکر میکنه کی حوصله گریه بچه داره.
بعد به صاحب خونه میگه:
نه ممنون همینجا تو حال خوبه!
صبح پا میشه بره دستشویی یهو یه دختر خوشگل با لباس خواب میبینه .. میگه:
شما دختر فلانی هستی؟ اسمتون چیه؟
دختره میگه: اسمم نازنین تو خونه صدام میکنن نی نی. اسم شما چیه؟
میگه: من ..خر
من گاو
من الاغ
من نفهم
من بیشعور???
1398/04/11 16:02
//= $member_avatar ?>
دوس دخترمو بردم ته یه کوچه بن بست بعد زیپمو باز کردم
یه دستم زدم ب دیوار یه دستمم ک یرمو آوردم بیرون گفتم بخور
گفت : نه بدم میاد
گفتم زود باش الان یکی میاد
گفت نه من بدم میاد
گفتم بابا زود باش نرین به اعصابم
گفت نمیتونم من حالم بد میشه
همینطور ک بحث میکردیم یکی از در اومد بیرون گفت:
وضعیت اقتصادی ناموسن بد شده. اتفاقا با رفیقم دیشب رفتیم خفت گیری کنیم. جلوی یکی رو گرفتیم، به یارو گفتم هر چی پول داری بده اون گوشیتم بده بیاد تا با چاقو نزدمت. یارو گفت: ببین احسان، اینارو بگیر ولی برسم خونه دهنتُ صاف میکنم. نور انداختم تو صورتش دیدم بابامه، فرار کردیم
1398/04/11 16:03
//= $member_avatar ?>
دارم به بابام جست وجو تو گوگل رو یاد میدم بعد یک ساعت میگه نوشتم حالا بزنم رو کفگیره ؟
میگم چی ....؟؟
بعد فهمیدم منظورش ?جست و جو بوده