مادران سیستان و بلوچستان

1898 عضو

پاسخ به

چون جون نداشتم زور بزنم دیوث بخاطر اسون کاریش زد منو جر داد

فک میکنی جون نداری..من نیم ساعت زور زدم تا بچه بدنیا اومد..اونا بخاطر اینکه حوصله ندارن صبر کنن تیغ میزنن

1398/04/12 19:31

فاطیما خاطرات زایمانتو میگی

1398/04/12 19:33

تیغ میزنن درد ندارع?

1398/04/12 19:33

چ جوری شد دردات چ جوری شروع شده و چ جوری بود؟ درداش قابل تحمل هست ؟؟؟ وقتی سر بچه میاد؟؟؟

1398/04/12 19:33

حالا ک رفتی کردستان ازشون راضی بودی؟؟؟ امکاناتشون چ جوری بود

1398/04/12 19:34

من از زن داداشم پرسیدم میگه اصلا برام معلوم نشد بچه کی اومد بیرون. فقط میگه اونا خیلی اذیت میکنن

1398/04/12 19:34

پاسخ به

فاطیما خاطرات زایمانتو میگی

من لرستان زایمان کردم...بخیه و بی‌حسی و امپول واینارو نداشتم..

1398/04/12 19:36

پاسخ به

تیغ میزنن درد ندارع?

من تیغ نخوردم ولی بنظرم دردا زیاده حس نمیشه

1398/04/12 19:37

من از الان دارم پیاده روی میرم ک طبیعی بشه دوش آب گرم هم میرم

1398/04/12 19:37

پاسخ به

من از زن داداشم پرسیدم میگه اصلا برام معلوم نشد بچه کی اومد بیرون. فقط میگه اونا خیلی اذیت میکنن

منم بیرون اومدنشو اصلااااا حس نکردم فقط موقعی سرش میخاس بیاد بیرون نیم ساعت طول کشید و خیلی زور زدم..

1398/04/12 19:38

تو پسر داشتی چند هفته دردزایمان گرفتی ؟؟

1398/04/12 19:38

پاسخ به

منم بیرون اومدنشو اصلااااا حس نکردم فقط موقعی سرش میخاس بیاد بیرون نیم ساعت طول کشید و خیلی زور زدم....

خداروشکر بسلامتی گذشت

1398/04/12 19:38

دردا دو‌مرحله اس مرحله دوم ک بچه میخاد بدنیا بیاد نیم ساعت درد و سوزش داشتم ک همش دلم میخاس فشار بدم...

1398/04/12 19:38

پاسخ به

خداروشکر بسلامتی گذشت

اره خداروشکر

1398/04/12 19:38

پاسخ به

دردا دو‌مرحله اس مرحله دوم ک بچه میخاد بدنیا بیاد نیم ساعت درد و سوزش داشتم ک همش دلم میخاس فشار بدم...

دردش قابل تحمل دیگه مگ ن !!

1398/04/12 19:39

پاسخ به

تو پسر داشتی چند هفته دردزایمان گرفتی ؟؟

من دقیق روزی ک اونومالی گفت بدنیا اومد...چهل تمام..اونومای رو زاهدان پیش خردمند انجام دادم

1398/04/12 19:39

از من 31مرداد مشخص کردن

1398/04/12 19:39

پاسخ به

دردش قابل تحمل دیگه مگ ن !!

درد مرحله اول خییلیی زیاده من التماس میکردم بی حسی بزنه یا بخیه...ولی مامام همش میگفت باشه و صبر میکرد

1398/04/12 19:39

من علائمم با خونریزی شروع شد

1398/04/12 19:40

آها

1398/04/12 19:40

دوسانت باز بودم رفتم ماما چکم کرد گفت برو خونه دردا بیشتر شد بیا

1398/04/12 19:40

از دوطبقه پله هاشو‌ میدوییدم شب قبلشم بام شهرمونو پیاده تند تند رفتم بالا و برگشتم...

1398/04/12 19:41

پاسخ به

از دوطبقه پله هاشو‌ میدوییدم شب قبلشم بام شهرمونو پیاده تند تند رفتم بالا و برگشتم...

زعفرون اینطور چیزا هم خوردی

1398/04/12 19:41

ساعت3دهانه رحمم4سانت باز شده بود ک دیگ رفتم بیمارستان تا 5درد داشتم 5ونیم بچه بدنیا اومد

1398/04/12 19:41

پاسخ به

زعفرون اینطور چیزا هم خوردی

اصلااا هیچی نخوردم....

1398/04/12 19:41