نه بفکر نبودم ما کارخودمون رو میکردییم اما نمیشد
من زیاد ادم بچه دوستی نبودم اما حرفو حدیثا ازارم میداد اوایل هیلی حساس بودم چون با ازدواجمون مخالف بودن دیگه هر تیکه متلکی بارمن و شوهرم میکرذن
هرجا میرفتم میگفتن ما که نازا نداشتیم و فلان حرف 😂😂😂مخصوثا که با ازدواج ما تا اون مدت فامیل شوهر مثل موش میزاییدن بچه سوم و چهارم و پنجم
یا تازه ازدواجیاشون همون ماه اول حامله مشدن
بعدا شوهرم باهام نشست حرف زد منو اروم کرد وگرنه من دیوانه میشدم
1402/12/08 00:29