بچه ها من نفرت عمیقی از مادر شوهرم دارم مامانم میگه زیادی خودتو درگیر کردی ولی من کوتاه نمیام یه بار بخاطر پسرم که گفتن کوچیکه شاید عقب مانده باشه ولی بفکر شکمش بود باهاش رفته بودم برای اکو قلبش همونجا بیکار بودم رفتم سونو من گریه میکردم که الان باید سونو رو بدم ولی مادرشوهرم گیر داد بود بریم گشنمه 😑 دوما بخاطر اینک دختر سیاهش لباس نارنجی خال خال سفید پوشیده بود برا خودش دوخته بود من اون زمان لباس درستی نداشتم کهنه بود اون گف دخترمو چشم کردن و منو نگاه میکرد 😶 و.... یکیم اینکه خیلی دوست داره کلفتش بشم
1403/10/06 23:49