بچه ها کسی هست بعد زایمان همش اضطراب و دلشوره داشته باشه و انگار افسردگی گرفته باشه؟
من همش گریه میکردم 7روز اول.بعد خوب شدم
1398/10/29 00:56
بچه ها کسی هست بعد زایمان همش اضطراب و دلشوره داشته باشه و انگار افسردگی گرفته باشه؟
چند روز خیلی افسرده بودم و زیاد گریه میکردم
الان حسش میاد و میره
یه وقتایی که خسته میشم از نی نی بدتر میشم
چند روز خیلی افسرده بودم و زیاد گریه میکردم الان حسش میاد و میره یه وقتایی که خسته میشم از نی نی بدت...
وای منم اینجوریم فک میکردم فقط من اینجورم اصلا نمیتونم جلو اشکامو بگیرم البته الان ی کم بهترم
1398/10/29 13:14
مامانایی که چشم بچشون قی میکرد خوب شده.من بردم دکتر گعت به خاطر مجرای چشمه باید ماساژ بدی
خواهر زاده ام یه چشمش اینجوری بود
ماساژش میداد
پنج ماهش شد خوب شد
خودش خوب شد
خداروشکر. خانوما شما تا چند روز ماماناتون پیشتون بود؟ از چه موقع با همسرتون بودید دیکه فقط؟
1398/10/30 00:24
خداروشکر. خانوما شما تا چند روز ماماناتون پیشتون بود؟ از چه موقع با همسرتون بودید دیکه فقط؟
من که از ماه نه خونه مامانمم
جهت تنوع هفته ای دو سه شب میرم خونه ام
بقیه اشو دوباره برمیگردم
حس میکنم تنهایی خونه ام اذیت میشم
شوهرمم شبا نمیتونه بخوابه از دست بچه
واسه همین سعی کردم هر دوجا عزیز باشم
میرم خونه ام مامان بابام دلتنگ غرغرای نوه اشون‌میشن
برمیگردم شوهرم دلتنگ میشه
خداروشکر. خانوما شما تا چند روز ماماناتون پیشتون بود؟ از چه موقع با همسرتون بودید دیکه فقط؟
من از روز هفتم مامانمو فرستادم رفت خونشون و خودمم قبول نکردم برم اونجا
1398/10/30 00:49
خداروشکر. خانوما شما تا چند روز ماماناتون پیشتون بود؟ از چه موقع با همسرتون بودید دیکه فقط؟
من 40 روز پیش مامانم بودم بعد اومدم خونه
1398/10/30 12:59
خداروشکر. خانوما شما تا چند روز ماماناتون پیشتون بود؟ از چه موقع با همسرتون بودید دیکه فقط؟
من که تا 6 روز مادرم بود چون زنداداشمم زایمان کرد رف پیش اون دو روزم.مادر شوهرم موند.بعدش دیگه خودم خونه ی مامانم نرفتم چون گفتم مثه خونه ی خودم راحت نمیشم چون باید مراقبت از بخیه اینا کنی
1398/10/30 18:54
من از روز هفتم مامانمو فرستادم رفت خونشون و خودمم قبول نکردم برم اونجا
مثه من
1398/10/30 18:55
من که تا 6 روز مادرم بود چون زنداداشمم زایمان کرد رف پیش اون دو روزم.مادر شوهرم موند.بعدش دیگه خودم ...
من تازه سزارینم بودم ب سختی پا میشدم و میشستم
پسرمم ختنه کرده بودم اصن ی وضعی بود?
مامانا?
باهم باشیم .?تا فندوقامون رو سلامت به بغل بگیریم انشالله??
