پاسخ به
منم از سزارین میترسم و دوست دارم زایمان طبیعی کنم اگه برات سخت نیست میشه برام تعریف کنی چطوری بود
من رفتم تو 39 هفته بیمارستان چون درد کمی داشتم البته عجله کردم به نظر خودم معاینه ام کردن گفتند دو سانتی و دهانه رحم نرم شده ولی وقت زایمانت نیست من فرداش لک دیدم خاله ام بهم استرس داد گفت حتما برو بیمارستان خطرناکه رفتم بستری کردن وآمپول فشار زدند من ساعت 2 صبح بهم آمپول فشار زدن تا ساعت 6 صبح دردا قابل تحمل بود ولی یهو شدید شد ساعت 6 و 45 دقیقه کیسه آبم ترکید معاینه ام کردند گفتند 4 سانتی من هی احساس دستشویی داشتم چندبار رفتم دستشویی وقتی زور میزدم تو دستشویی دردم کمتر میشد چون به خاطر زور زدن یه درد جدید اضافه میشد و حواسم از درد اصلی پرت میشد یهو دیدم داره ازم خون میره دیگه حالت دستشویی تو کف دستشویی نشستم بودم و بی اراده زور میزدم موهاشو حس کردم همون موقع دکتر شیفت عوض شد اومد منو ویزیت کنه ماما اومد دنبالم تو دستشویی فکر کن بچه لای پامه میگفت زود بلند شو میگفتم نمیتونم میگفت نه باید بلند شی گفتم دستمو میشه بگیری سختمه گفت به من ربطی نداره باید خودت بلند شی به سختی بلند شدم رفتم رو تخت هی وسط راه میخوردم زمین این ماما هم بد اخلاق هی دعوام میکرد هیچ کمکی هم بهم نمیکرد رفتم رو تخت دیدن سر بچه رو گفتن چطور ممکنه تو نیم ساعت پیش 4 سانت بودی توروخدا زور نزن داره میاد بیرون تخت رو آماده کنیم یعنی دکتر تو 5 دقیقه که اومد تو اتاقم امضا کرد گواهی تولد بچمو رفت واقعا رفتارشون بیشتر دلمو شکست تا درد زایمان و اینا خدا رحم کرد اتفاقی برای بچم نیفتاد اونایی که ماما همراه دارن ماما ماساژشون میده میبره دوش گرم بگیرن رو توپ ورزششون میده خیلی هواشو داره من اونجا حتی یه نفرم نبود دستمو بگیره بلند شم واقعا قلبم به درد میاد آدم ماه آخر به سختی راه میره بعد فکر بچه لای پات باشه توقع داشته باشن بدویی
1398/04/20 23:07