رفتم واکسن دخترمو زدم وقتی اومدیم بیرون دست و پاش یخ کرد و تکون نمیخورد جای دردش فشار میدادم پشتش میزدم مگه بیدار میشد زنگ مرکز بهداشت زدم گفت سریع ببرش بیمارستان تا اونجا مردم از بس زدم پشتش بچم تکون نمیخورد که نمیخورد فقط هق هق گریه میکردم بردمش بیمارستان مادر اینقدر بلند گریه میکردم همه بیمارستان دور من جمع شدن گفتم فقط بچمو نجات بدت مرده
هر چی میزدن پشتش بچه هوش نمیومد دستگاه اکسیژن وصلش کردن کم کم هوش اومد
بعد گفتن سریع ببرش بیمارستان مجیبیان تا اومد مجیبیان مردمو زنده شدم نفسش انگار بالا نمیومد
الان بستریش کردن
حالا دارم دلیلشو میپرسم میگن احتمالا واکسن براش سنگین بوده احتمالا تشنج کرده باید زیر نظر باشه
کمرم از اون موقع گرفته
اینا رو همش با اشک نوشتم من و شوهرم مردیم
هنوز نفسم سرجاش نیست
فکر کن مرده بود
فقط جیغ سر میدادم
1398/08/06 14:30