حخخ

ن ببخشید اصغر

نگاه?

???

روتخت دراز کشیدم بهش شیر میدم لحاف تشکا پشتشن هی برمیگرده بازی میکنه میکشه باز یکم میخوره دوباره برمیگرده بازی میکنه

???

پنجشنبه واکسن 6 ماهگیشو زد

مبارکه

اوردم جاهارو انداختم پذیرایی ک یکثره هواسم باشه دیگه شوهرم نمیاداتاق بخوابه ? میگه شبا خنک میشه پنجرها بازه

اوووف راس میگ خنکی خوبه

روزمین خوابیدنی منم صبح بیدار میشم فلجم انگار

منم

اوخیش خوابید

کلی کاردارم تولد شوهرمم هست میخوام سوپرایزش کنم خخخ

جانا

ندا

مرتضی خیلی داغون شده

چ کنمش

همه زندگیش شده زحمت وکار

دیگه داره پدر میشه

والااصغرم یک ماهه دیرمیادخونه

چندماه بیکاربود الانم چسبیده ب کار بزور اینور اونور اهن پیدامیکنه میخره

خیلی سخته

مرتضی داغون شده