من خونم پیش خانوادم بود وکار شوهرم سمت خانوادش
ب من میرسید میگ ندارم وکار نیس
ما خونه داشتیم بچه ها خبر دارن با برادرش شریک بودن کارش
این کارمیکرد اون با بقیه لاس میزد
خواهرش سفارش میداد 50 هزار شبی اونوقت خونه خودمون بابام برنج ونونمونو میداد سرش میومد چس م نداشتیم
من خونمو فروختم هرکی گف خری
خنگی
خانوادمم میگفتن نرو چون بچشون بودم دوس داشتن کنارشون باشم
فروختم ی تعویض روغنی براش زدم اول خواهرزادشو اورد براش کارگری ب مرور دیدم اون صابکارشده واین کارگر
خونمو اوردم بغل مغازش یعنی چسبش
اونم بیرون کردم خونم 5ماه اب نداشت ولی موندم
وابسع ب خانوادم ولی نرفتم
میرفتیم خونه مادرشوهر این طلسم میشد تا ی هفته میموندیم نمیومد ک
الان ولی عادتش دادم دوهفته ای ی بار اونم 9تا 12 شب....
الانم هردیقه میگم بارداریم باید خودت برسی بهم من نمیرم جایی
من تاطلاقم رفتم
داراییمو باختم ولی نزاشتم خراب بشه
1398/08/21 12:06