من خداروشکر این مشکلات رو ندارمخانواده شوهرم تو کار و زندگیمون دخالت نمیکنن.هر جا بریم هرچی بپوشم بخوریم کاری ندارن.خداروشکر سال دو سه بار میان خونمون
مامان و باباش خودشون هیچی ندارن.فقط یه خونه دارن نشستن توش میگن پسرمونم تا وقتی بمیریم باید بمونه همینجا ازمون محافظت کنه.شوهرم از نظر مالی خودشون و خونشونو ساپورت میکنه منم کارای خونه.خسته شدم دیگه
بعدبااین مشکلات چجوری بی خوابی ادم تحمل کنه یا کارکنی ادم ازبین میره یه مریضی میگیرم جونم درمیره انقدرضعیفم روحیم ضعیفه
1398/04/16 16:07
//= $member_avatar ?>
بخدا
1398/04/16 16:07
//= $member_avatar ?>
واسه همین میگم بیخیال باشین هرجوری هست شادباشین خودتونوشادکنید
1398/04/16 16:08
//= $member_avatar ?>
من بازار میرم ملت رو میبینم بیشتر حالم گرفته میشه..بعضیها دست تو دست شوهرشون راه میرن حالا من و شوهرم مث غریبه ها راه میریم انقد دلم ازش پره ک دوس ندارم بازار برم باهاش همش دوس دارم تنها باشم