مادران بهمن و اسفند ۹۸

35 عضو

من دیگه هفته شماری نمیکنم سعی میکنم ماه به ماه بگم دیگه. چون دوهفته تمام روزها واسم نمیگذشت که یک هفته برم بالاتر??? الان دو ماهم تموم شد

1398/04/22 20:23

همش میگفتم چهارشنبه کی میاد???

1398/04/22 20:23

که یک هفته بشه?

1398/04/22 20:24

اره خیلی بده انکارروزانمیگذرن مخصوصا ک میری سونومث من یهو سنش کم میشه برمیگردی عقب حالت گرفته میشه?

1398/04/22 20:24

پاسخ به

اره خیلی بده انکارروزانمیگذرن مخصوصا ک میری سونومث من یهو سنش کم میشه برمیگردی عقب حالت گرفته میشه?

وای اون دیگه بدتر???

1398/04/22 20:24

شماسوزش ادرارندارین ؟من ازدیروزسوزش ادرارگرفتم نمیدوتم سرما بهم زده یا کم آبی یا عفونت دکترآزنایش نوشته ولی انقدهی شنیدم میگن خوب نیس استرس گرفتم

1398/04/22 20:26

پاسخ به

شماسوزش ادرارندارین ؟من ازدیروزسوزش ادرارگرفتم نمیدوتم سرما بهم زده یا کم آبی یا عفونت دکترآزنایش نو...

اب خیلی زیاد بخور بعد ادرار کوچیکتو چندبار برو حموم سرپا کن تا خوب بشی. من هر موقع سوزش میگیرم اینجوری خوب میشم

1398/04/22 20:27

آب همون کم میخورم

1398/04/22 20:30

پاسخ به

اره تغریبا همسایه ایم

چقدر خووووب من کلا از همه خانوادم دورم? این روزا خیلی دلم میخواد مامانم پیشم باشه

1398/04/22 20:38

پاسخ به

چقدر خووووب من کلا از همه خانوادم دورم? این روزا خیلی دلم میخواد مامانم پیشم باشه

من بخاطر حال بدم اومدم پیش مادرم ..نتونستم بمونم همش گریه میکردم

1398/04/22 20:40

آخی عزیزم درکت میکنم منم مادرم پیشم نیس

1398/04/22 20:40

نینیه من میره راست و چپم ..میفهمم گاها کجاست..ضربه هم میفهمم از تکونایی که سرحاش میزنه

1398/04/22 20:41

پاسخ به

آخی عزیزم درکت میکنم منم مادرم پیشم نیس

اره من که اول تهران زندگی میکردم جدیدا اومدم نزذیک خانواده هامون بااین حال نتونستم تحمل کنم اومدم پیشش

1398/04/22 20:42

پاسخ به

من بخاطر حال بدم اومدم پیش مادرم ..نتونستم بمونم همش گریه میکردم

دقیقا مثل من همش دلم میخواد گریه کنم آخه نه خانواده خودم هستن نه خانواده شوهرم نه دوستی دارم اینجا شوهرمم ساعت 10 شب میاد

1398/04/22 20:46

پاسخ به

دقیقا مثل من همش دلم میخواد گریه کنم آخه نه خانواده خودم هستن نه خانواده شوهرم نه دوستی دارم اینجا ش...

ووای منم همین بودم دیگ‌ ساعت ده یارده شوهرم میومد خودمم همش تنها ..دیگه پاشدم اومدم پیش خانوادم

1398/04/22 20:50

معدمم داغون بود به خونه هم حساس شده بودم الان موندم تا چهارماهم تموم بشه چون به بو هم حساس شدم

1398/04/22 20:52

پاسخ به

ووای منم همین بودم دیگ‌ ساعت ده یارده شوهرم میومد خودمم همش تنها ..دیگه پاشدم اومدم پیش خانوادم

خوب کاری کردی عزیزم واقعا ادم تو این شرایط دوست داره یکی پیشش باشه حالا باز خداروشکر من خیلی حالم بدنیست خیلی ویار و حالت تهوع ندارم

1398/04/22 20:52

من معدم یهو ایستاد رودم کلا کار نمیکرد چند وقت بدون غذا موندم دیدم دارم به فنا میرم متخصص گوارش پیذا کرذم دارو داد بهتر شدم

1398/04/22 20:53

هنوزم میوه نمیتونم بخورم

1398/04/22 20:53

خب خداروشکر ایشالا که همه صحیح و تندرست باشن

1398/04/22 20:54

انشالله

1398/04/22 20:54

رژیم غذایی خاصی دارم برای کاهس قند خون هر چی نمیتونم بخورم??

1398/04/22 20:55

از الان دیابت دارم

1398/04/22 20:55

پاسخ به

دقیقا مثل من همش دلم میخواد گریه کنم آخه نه خانواده خودم هستن نه خانواده شوهرم نه دوستی دارم اینجا ش...

منم اینجا تنهام. فقط من و شوهرم. حالت تهوع هم که شدیده. سر کارم باید برم نمیتونم برم خونمون واسه چند وقت. خلاصه خدا خودش صبر و حوصله و سلامتی به هممون بده

1398/04/22 21:09

من پوست صورتم خیلی شفاف شده هم میکن هم سفیدتر شده هم صاف تر

1398/04/22 21:19