من نمیدوستم حاملم زمستون بود رفتم روستا برف بازی
کفی ماشین گذاشتیم با شوهرم سر خوردیم ی تخته سنگ اومد زیرمون سه متر پرت شدیم هوا اومدیم زمین😐
هفته بعدش هم جهاز میچیندم کارتن های سنگین آرکوپالو اوردم پایین دادم دست شوهرم
خونه مادرشوهرمم رفتمتو راه پلشون ی گربه چاااق پرید تو دلم😂
1403/03/15 11:20