The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

مادران شیرده اصفهانی

30 عضو

شما چی کجا زایمان کردین

1398/05/10 19:01

پاسخ به

بله سزارین شدم هفته 35 بودم

چقدزود تودستگاه رفتن وزنشون چقدبود؟

1398/05/10 21:20

اره قل پسرم 4روز تو دستگاه بود

1398/05/10 21:22

یکی 2200بودن

1398/05/10 21:23

واااای خداچقدکم

1398/05/10 23:52

الان چندن

1398/05/10 23:52

منم 37هفته بیمارستان صدوقی 10تیر زایمان کردم.بچه ها به لطف خدا و 14معصوم خوب هستند.بیشتر شیر خودم رو میدم و وقتی دیگه وقت نمیکنم و باهم بیدار میشن شیر خشک میدم.بیشترین زمان شبانه روزم صرف شیر دادن میشه.بخاطر همین اصلا به کارهام نمیرسم.بیشتر کارهام رو مامان و خواهرم و گاهی شوهرم میکنه.خودم هم هنوز از لحاظ جسمی خیلی ضعف دارم

1398/05/11 01:55

شما چطور شیر خودتون رو میدین؟چرا 35 هفته زایمان کردید؟

1398/05/11 01:57

ببخشید زیاد کنجکاوی میکنم چرا کمکی ندارید؟مادری مادرشوهری و....

1398/05/11 01:57

اوضاع خواب و خوردن بچه ها دستت اومده؟شبا میذارند بخوابی؟

1398/05/11 01:58

پاسخ به

شما چطور شیر خودتون رو میدین؟چرا 35 هفته زایمان کردید؟

من هروقت شوهرم یا ی کسی خونه باشه شیر خودمو میدم ولی متاسفانه اکثرا تنهام و مجبورم شیر خشک بدم بهشون

1398/05/11 09:09

دردام شرو شده بود و دهانه رحمم باز

1398/05/11 09:10

پاسخ به

ببخشید زیاد کنجکاوی میکنم چرا کمکی ندارید؟مادری مادرشوهری و....

اختیار دارید عززیزم
چون هر کدوم گرفتاری های خودشونو دارن
ترجیح میدم تنها باشم که اونا هم به زندگیاشون برسن

1398/05/11 09:11

پاسخ به

دردام شرو شده بود و دهانه رحمم باز

من سرکلاژ بودم برای همین رحمم باز نمیشد.اخرای هفته آخر خانم دکترم بخیه هامو باز کرد.چون من برای اولی سابقه ی زایمان زود رس داشتم برای همین سرکلاژم کرد

1398/05/11 11:09

پاسخ به

اختیار دارید عززیزم چون هر کدوم گرفتاری های خودشونو دارن ترجیح میدم تنها باشم که اونا هم به زندگیاشو...

چه همت بلندی داری من که دو شب تنها بودم وقتی باهم بیدار میشدن و نمیتونستم باهم شیر بدم گریه ام میگرفت که چرا منو تنها گذاشتن.میدونی چون میخوام شیر خودم رو بهشون بدم این طوریه.شما هم از یه لحاظ فکر خوبی کردی .منم باید یه فکر اساسی بکنم چون دیگه مامانم نمیتونه باهام باشه.

1398/05/11 11:12

ببخشید شیرخشک تون چیه؟به بچه هات افتاده؟از اول همینو دادی؟

1398/05/11 11:13

من اولش پره نان دادم بهشون
الانم نان 1 میدم

1398/05/11 12:04

پاسخ به

چه همت بلندی داری من که دو شب تنها بودم وقتی باهم بیدار میشدن و نمیتونستم باهم شیر بدم گریه ام میگرف...

میتونی مواقعی که خوابن شیر خودتو بدوشی و با شیشه بدی بهشون

1398/05/11 12:05

دختر اولتون چند سالشه

1398/05/11 12:05

4سالشه.اونم یه پروسه است برا خودش.

1398/05/12 20:27

پاسخ به

میتونی مواقعی که خوابن شیر خودتو بدوشی و با شیشه بدی بهشون

احساس میکنم وقتی میدوشم شیرم برای مواقع بیداری شون کم میشه و سیر نمیشن.

1398/05/12 20:28

بچه هاتون آروم هستند؟بچه های من از بس یکی بوده پیشم تقریبا دارن بغلی میشن.خیلی سعی کردم این طور نشه ولی تا میره یکی شون رو شیر بدم اگه اون یکی بیدار بشه یه نفر دیگه بغلش میکنه و ....

1398/05/12 20:31

اره خداروشکر آرومن
ولی خدانکنه که دوتاشون همزمان گرسنشون بشه
اونوقت مجبورم پستونک بزارم دهنشون تا شیشه هاشونو اماده کنم

1398/05/13 13:17

بازم شما یکی داشتین تجربیاتتون خوبه و با هر چیز کوچیکی نگران نمیشین

1398/05/13 13:20

آره من تجربه ام خوبه و ترسم خیلی ریخته.ولی بچه هام آروم نیستن و پستونکم به سختی میگیرن.و چون بغلی شدن خیلی گریه میکنند.

1398/05/14 01:13