خداروشکر....همین که خونواده شوهرت خوبن عالیه عزیزم.. .
یکیشون یه تبریک بابت بارداریم نگفتن نه خواهر شوهر نه مادرشوهر. ..عوضش جاریم با آب وتاب هی میگفت مواظب نی نی باش ....اینجا نشین اونجا بشین عزیزم...انگار بارداری اولمه???
1398/05/15 10:31
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
من خودم کیک درست میکنم. واسه خانواده و دوستا یا فامیل تولدشون که میشه براشون کیک کادو میبرم. این کار...
افرین هنرمند کارخوبی میکنی من یدفعه گفتم وسایلاتو بیارخونه درست کنیم پشیمون شدم از بس کثیف شد?
1398/05/15 10:31
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
یکیشون یه تبریک بابت بارداریم نگفتن نه خواهر شوهر نه مادرشوهر. ..عوضش جاریم با آب وتاب هی میگفت مواظ...
واسه منو همچنان کسی خبر نداره. ? همچین آدم رازداریم
1398/05/15 10:31
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
افرین هنرمند کارخوبی میکنی من یدفعه گفتم وسایلاتو بیارخونه درست کنیم پشیمون شدم از بس کثیف شد?
آخی عزیزم.??
1398/05/15 10:32
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
واسه منو همچنان کسی خبر نداره. ? همچین آدم رازداریم
چقدر تحمل دارین
1398/05/15 10:32
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
واسه منو همچنان کسی خبر نداره. ? همچین آدم رازداریم
شوهر سادم فکر کرده مامانش خوشحال میشه...رفته بودگفته بود...خورده بود تو ذوقش اومد ....
1398/05/15 10:32
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
یکیشون یه تبریک بابت بارداریم نگفتن نه خواهر شوهر نه مادرشوهر. ..عوضش جاریم با آب وتاب هی میگفت مواظ...
???جاریت خوبه منم خیلی دوست داشتم جاری داشته باشم ?
1398/05/15 10:32
//= $member_avatar ?>
بچه ها
1398/05/15 10:33
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
???جاریت خوبه منم خیلی دوست داشتم جاری داشته باشم ?
دو تا جاری دارم دسته گلن بخدا...
1398/05/15 10:33
//= $member_avatar ?>
چه بحث خونواده شوهریه
1398/05/15 10:33
//= $member_avatar ?>
من دیروز رفتم دکتر گفت خیلی زود اومدی?
1398/05/15 10:33
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
چقدر تحمل دارین
هم به خاطر خودم و هم به خاطر خودشون بهشون نمیگم. ان تی که برم دیگه میگم
1398/05/15 10:33
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
واسه منو همچنان کسی خبر نداره. ? همچین آدم رازداریم
واقعا کارت خوبه من اگ بودم کل شهرباخبربود?
1398/05/15 10:33
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
دو تا جاری دارم دسته گلن بخدا...
????من یه جاری دارم انقد حسوده که حد نداره
1398/05/15 10:33
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
شوهر سادم فکر کرده مامانش خوشحال میشه...رفته بودگفته بود...خورده بود تو ذوقش اومد ....
آخی چقد بد?
1398/05/15 10:34
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
هم به خاطر خودم و هم به خاطر خودشون بهشون نمیگم. ان تی که برم دیگه میگم
چرا بخاطر خودشون
1398/05/15 10:34
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
????من یه جاری دارم انقد حسوده که حد نداره
بزار بتر که از حسودی ....
1398/05/15 10:34
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
بزار بتر که از حسودی ....
خخخخخخ اره والا
1398/05/15 10:34
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
دو تا جاری دارم دسته گلن بخدا...
خداحفظشون کنه
1398/05/15 10:34
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
چه بحث خونواده شوهریه
بحث داغه
1398/05/15 10:34
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
من دیروز رفتم دکتر گفت خیلی زود اومدی?
ای جونم.?
1398/05/15 10:34
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
من دیروز رفتم دکتر گفت خیلی زود اومدی?
چهار هفته دیگه برو سنو
1398/05/15 10:34
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
آخی چقد بد?
دلم براش سوخت. ...طفلی میگفت هیچی نگفته فرشته... حتی نگفت برا چیتون بود یا این حرفا...
1398/05/15 10:35
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
من دیروز رفتم دکتر گفت خیلی زود اومدی?
??
1398/05/15 10:35
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
چرا بخاطر خودشون
چون که اگه خدای نکرده اتفاقی بیفته و همه چی خوب پیش نره میدونم خیلی اذیت میشن. منتظرم یکم خیالم راحتتر بشه بعد بگم بهشون