The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

مادران اسفند98

224 عضو

خیال میکنم حالم بهتره روزهای اول بدتر بودم

1398/05/06 13:15

پاسخ به

قبلا ضعف میکردم صبحها ولی الان نه نمیدونم بخاطر اینکه شبهای قبلش چیزی نمیخوردم ولی چندشبه چیزی میخور...

منم طول این چند هفته علائم مختلفی داشتم. بستگی به خود آدم داره. به دلت شک ننداز.

1398/05/06 13:15

امیدخدا

1398/05/06 13:16

پاسخ به

منم طول این چند هفته علائم مختلفی داشتم. بستگی به خود آدم داره. به دلت شک ننداز.

چی شد عزیزم رفتی سونو چی گفتن؟؟?

1398/05/06 23:32

پاسخ به

سلام عزیزم. ببخشید تازه از مطب اومدم خونه. خدا رو شکر قلبش تشکیل شده بود و همه چیز نرمال بود. مرسی ع...

شکرخدا عزیزم ان شاالله ک هیچ مشکلی طول بارداری براتون پیش نیاد

1398/05/07 04:26

پاسخ به

سلام عزیزم. ببخشید تازه از مطب اومدم خونه. خدا رو شکر قلبش تشکیل شده بود و همه چیز نرمال بود. مرسی ع...

خداراشکر انشاالله همه چی خوب پیش بره.راستی شما همونی بودی که بارداری پوچ داشتی

1398/05/07 08:16

پاسخ به

شکرخدا عزیزم ان شاالله ک هیچ مشکلی طول بارداری براتون پیش نیاد

مرسی عزیزم

1398/05/07 08:20

پاسخ به

خداراشکر انشاالله همه چی خوب پیش بره.راستی شما همونی بودی که بارداری پوچ داشتی

مرسی سارا جان. بله

1398/05/07 08:20

پاسخ به

مرسی سارا جان. بله

انشاالله که اینبار به سلامتی و خوشی بگذرونی عزیزم

1398/05/07 08:23

قربونت عزیزم. ایشالا برا شما هم همینطور باشه و خبرای خوش ازت بشنویم.

1398/05/07 08:27

انشاالله.برام دعا کن شما گفتی دومی قلبش وایستاد من خیلی ناراحت شدم و استرس گرفتم

1398/05/07 08:28

پاسخ به

انشاالله.برام دعا کن شما گفتی دومی قلبش وایستاد من خیلی ناراحت شدم و استرس گرفتم

دومی من به خاطر غلظت خونم این اتفاق براش افتاد عزیزم. چون ن هیچ دارویی براش استفاده نمیکردم. و اینکه اصلا رعایت نمیکردم و کارای سنگین انجام داده بودم. الان بهم استراحت داده و گفته هپارین استفاده کنم و آسپرینمو هم استفاده کنم.

1398/05/07 08:32

ممنون عزیزم دعاکن برام

1398/05/07 08:39

امروز کمرم یکم درد میکرد

1398/05/07 08:39

پاسخ به

سلام عزیزم. ببخشید تازه از مطب اومدم خونه. خدا رو شکر قلبش تشکیل شده بود و همه چیز نرمال بود. مرسی ع...

خداروشکر . ایشالا همش خبرای خوب بدی بهمون.‌

1398/05/07 08:57

پاسخ به

امروز کمرم یکم درد میکرد

قربونت. یکم سه ماه اولو سعی کن استراحت کنی. به خودت سخت نگیر

1398/05/07 09:38

پاسخ به

خداروشکر . ایشالا همش خبرای خوب بدی بهمون.‌

مرسی نسترن جان.??

1398/05/07 09:39

پاسخ به

قربونت. یکم سه ماه اولو سعی کن استراحت کنی. به خودت سخت نگیر

متاسفانه کارمندم

1398/05/07 10:38

پس کارای سنگین انجام نده. ایشالا که همه چی خوب پیش میره عزیزم.

1398/05/07 10:46

نگران بودنت دردی رو دوا نمیکنه فقط باعث میشه مشکلات بیان سراغت. هر وقت ذهنت خرابه و فکرت مشغول شد. دراز بکش روی زمین دستاتو باز کن تنفس شکمی انجام بده و فقط به هوایی که وارد بدنت میشه و خارج میشه فکر کن. شاید مسخره به نظر بیاد ولی خیلی عالیه

1398/05/07 10:48

انشاالله

1398/05/07 11:02

پاسخ به

سلام عزیزم. ببخشید تازه از مطب اومدم خونه. خدا رو شکر قلبش تشکیل شده بود و همه چیز نرمال بود. مرسی ع...

ای جانم مبارکت باشه عزیزم ??????

1398/05/07 11:18

پاسخ به

دومی من به خاطر غلظت خونم این اتفاق براش افتاد عزیزم. چون ن هیچ دارویی براش استفاده نمیکردم. و اینکه...

عزیزم هپارین رو کجاها تزریق میکنین؟؟ من رو بازوم زدم کبود شد و ورم کرد رو شکمم میزنم گاهی کبود میشه

1398/05/07 11:19

پاسخ به

عزیزم هپارین رو کجاها تزریق میکنین؟؟ من رو بازوم زدم کبود شد و ورم کرد رو شکمم میزنم گاهی کبود میشه

من تازه امروز میخوام برم بگیرم برم اوژانس بیمارستان بهم آموزش بدن. بعدا میام بهت میگم.

1398/05/07 12:44

پاسخ به

ای جانم مبارکت باشه عزیزم ??????

قربونت برم راضیه ی مهربون??

1398/05/07 12:44