دومی که بابامو سوزوند شش روز مرودشت بستری بودم با امپول هم نمیومد با دستگاه بدون بی هوشی بی حسی درش کردن اولی تو خونه تنها باشوهرم زعفران خوردم اما از یازده شب درد کشیدم تا شش صبح که افتاد سومی هم هشت هفته که سه تاشون شش هفته مرده بودن الکی گولم زده بودن دکترای *** سومی تو خونه رازیانه ترنجبین خوردم یکم درد کشیدم اومد اما بی خبر از همه جا بیست روز بعدش خونریزی کردم جفتم مونده بود خلاصه شانس اوردم خودم زنده ام هنو
1398/05/05 16:10