اما من خوابشو دیدم شب کلی صلوات فرستاده بودم یه دخمل تپل سفید خنده رو خوشکل رویه پل پراز اب بودیم با شوهرم بعد شوهرم انداختش تواب رفتم نجاتش بدم نگاه کردم تو اب دوتا دست که هیچ چیز دیگه ای پیدا نبود گرفتتش بالا که من برم نجاتش بدم بعد اوردمش بالا گذاشتمش تو بغلم همش تو روم نگاه میکرد میخندید منم خشکش میکردم
1398/05/06 13:03