هماتوم دارها بیاین

650 عضو

پاسخ به

ببین خانمی من 7 مرداد پرید شدم خوب بعدش هی منو فرستادن سونو واژینال اولا میگفتن روی اسکار سزارین بعد...

من از روزی ک فهمیدم باردارم 5 هفته خونریزی و لک بینی و خون سیاه و لگ قهوه ایی میدیدم تا دقيق 10 هفته
جوری بود ک من لگن میزاشتم زیر پام لگن پر میشد از حون
من هم هماتوم داشتم هم از آسپرین حساسیت نمیدونستم
ی روز تو نت خوندم و اومدم آسپرین با اجازه دکتر قطع کردم الهی شگر‌12 هفته قطع شد لک بینی و خونریزی ولی هماتوم و استراحت مطلق هستم هنوز
من از هفته 6 تهوع داشتم ...تا 19 هفتگی ...شکمم تو 16 هفته ی کم بزرگ شد
نترس نگرانم نباش خدا ک داده خودش مراقبشه

1402/07/07 19:07

پاسخ به

ممنونم خانمی از قوت قلبتون خدا نی نی تونو در امان نگه داره والله چشمم ترسیده اصلا ادم نمیدونه که تو ...

ممنون گلم همچنین...عزیزم من ک اینجوری بودم دکترم گفت خون قهوه ایی ترس نداره چون خون مونده داخل رحمته ..تا وقتی قرمز نشده نترس ..
گلم خوب ی سنو برو

1402/07/08 00:09

پاسخ به

عزیزم شما همش استراحت مطلق بودید؟اصلن تو خونه کاری انجام نمی‌دادید ؟ مایعات چی چقدر در روز میخوردید؟...

استراحت مطلق بودم روزی دوتاشیاف میزدم وآمپولم داشتم فقط برای سرویس رفتن وحمومو وغذا خوردن بلند میشدم توخونه راه میرفتم اما زیادنه استرس ونگرانی برای هماتوم سمه سعی کن ریلکس باشی وخودتو وتوراهی عزیزتو بسپاربه خدا .

1402/07/09 21:53

اندازشم نوشته 20 درصد نسبت به ساک

1402/07/10 11:22

خدا بزرگه درمانش کن با خیال راحت بارداری سالمی داشته باشی سر این سقط ها خودت داغون میشی هم بدنت هم روحیه ت

1402/07/10 14:14

بعد یهو نگا کردم دیدم یه عالمه خون زلال انگاری شیلنگ گرفته بود ازم اومد بعد الان دردمم نسبت به دیروز کمتر شده یعنی تقریبا هیچ دردی ندارم به نظرتون بلایی سرش اومد?????

1402/07/12 09:35

پاسخ به

میگم شکم من نبض میزنه میگم بنظرتون بخاطر هما توم نیس

نمیدونم از منم میزنه گاهی

1402/07/13 13:09

کسایی که انعقادی دارن از همون اول شروع میکنن انوکسا زدن چطور نزدی؟

1402/07/13 13:11

پاسخ به

بچه ام امروز بدنیا اومد 29 هفته تودستگاه دعا کنین مرسی

عزیزم انشالله ک سالم میاد بغلت??چقد دیدنشون حس خوبیه
قدم نو رسیده مبارک?

1402/07/14 11:15

کیسه آبت ترکید؟

1402/07/14 11:22

خواستم بیام اینجا براتون بنویسم که منم هماتوم داشتم 12 هفتگی رفتم ان تی گفت دو تا هماتوم بزرگ داری طوری که دو لبه های جفت رو بلند کرده
و اینکه اگه رعایت نکنی تا 4 روز دیگه سقط میشه?
خلاصه بهم شیاف پروژسترون تجویز کردن هر روز استفاده کنم
3 هفته بعدش که رفتم برای چکاپ سونو
گفت طال سرویکست 8 میل کم شده باید سرکلاژ شی
تو 16 هفته عمل شدم
دو هفته بعد باز برای چکاپ رفتم گفت دور جنین حوضچه های خونی بوجود اومده ک خود جفت این خون هارو تولید کرده
شاید تو هفته های بالاتر جلوی رشدش رو بگیره?
خلاصه که کلی استرس و سختی و هر دو هفته یبار رفتم سونوگرافی و......
همه اون روزای سخت با وجود هماتوم ک سرکلاژ و حوضچه خونی گذشت
و پسرم 4تیر
3 روز زودتر از موعدی که دکتر بهم نامه برای سزارین داده بود
خواستم اینجا براتون بنویسم که بعد از هر سختی و تاریکی ، روزهای روشن میاد و همیشه توکلتون به خدا باشه
من با نا امیدی تو 12 هفته اومدم این گروه
چقدر با استرس پیام های بقیه رو میخوندم
ولی با وجود مراقبت‌ها و داروهایی که دکترم داد و استراحت ها و رعایت های خودم اون روزا بسلامت گذشت

1402/07/14 11:32

منم کلی میدیدم البته من خونریزی قرمز هم‌میکردم اندازه 1 لگن

1402/07/14 21:51

پاسخ به

چند هفته ایی مگه

11 هفته رفتم تو دوازده

1402/07/17 12:39

پاسخ به

خدا بخیر کنه مگه استراحت نکردی؟

اینو تو استراحت دفع کردم ...الان 220 هفتم ...میگم این چیزا طبیعیه نترسید لطفا من بگن لگن خون میومد ازم ک اصلا پد چاره کار من نبود...تا میخواستم برم دسشویی دستم پر خون بود
بعد شد 5 ...فورانی رفت بالا
داخل انومالی گفت ی کم داری ک بی خطره

1402/07/17 16:00

البته آزادگرفتم .... روی بیمه زیر 50

1402/07/20 18:02

ن مال تو زیاد نیست هم مال من 14میل در 9 هس

1402/07/27 14:09

اون دکتر بهتر میدونه چی برای تو بهتره

1402/07/27 14:23

شیاف خوبه قطع میشه خونریزی

1402/08/06 13:37

بعد منتظر موندم سقط نشد، رفتم یه دکتر دیگه، نوشت سونو، گفت قلبش تشکیل شده جاش هم محکمه، بد شروع کرد به شیاف

1402/08/08 20:59

قدیم نبود راحت بودن

1402/08/08 21:36

شوهرم میگه چی بخرم برات

1402/08/08 21:55

سری قبل علتش چی بود؟منم یکی داشتم

1402/08/08 22:00

من هنوز از هفته پیش که رفتم سونو فهمیدم هماتوم دارم پیش عارفی نرفتم. نه اینکه خودشم نیست نرفتم‌. یه دکتر دیگه دارم گیلانی اون بهش تو واتساپ میفرستی جواب میده بعد کفت شیافتو دو تا کن حرفی از اسپرین نزد

1402/08/08 23:44

برجسته ترین قسمت باسنم، سه روز پیش مادر شوهرم اومد نهار خونمون، مجبور شدم بلند شم ازش پذیرایی و نهار درست کنم، شوهرم خونه نبود، بعد اون اینجوری شدم، حالا میدونه من استراحت هستما

1402/08/09 15:29

فانل یوشکل

1402/08/09 21:52