پاسخ به اونشب من بیمارستان بودم یک خانمه اومد گفت فقط یکم درد دارم قشنگ راه میرفت همه کاراش میکرد انگار ن ا...
پس من یچیزی بگم.
رفتم بیمارستان گفتن باید بستری بشی 4 سانت بودم.
نشسته بودم روی صندلی تا پرونده ام تکمیل بشه.
یک خانومه اومد به ایستگاه پرستاری گفت یکم درد دارم.همچین ریلکس بود که نگو بخدا
گفتن برو درازکش تا معاینه ات کنیم.
آقا این رفت روی تخت دراز کشیدو داد وبیداد دکترا و پرستارا که ای وای این داره زایمان میکنه.
بدو بدو برانکارد آوردن و لباساشو خدمه عوض کردن و از آسانسور بردن بالا.
من 10 دقیقه بعد رفتم بلوک زایمان کرده بود?
یعنی بخدا اصلا تو چهره اش دردی معلوم نبود.
بقول دوستم اینا بندگان برگزیده خدا هستن?
1401/10/28 15:45