مادران سال ۹۹

129 عضو

اشک مامانمو درمياره

1398/07/11 21:00

پاسخ به

دو بهم زنی نمیکنه که خواهرم مامانمو خیلی اذیت میکنه

شاید از زندگیش راضی نیست

1398/07/11 21:00

من میرم خونه بابا اینا خواهرام اونجا باشه میگه اومدی جای مارو تنگ کنی

1398/07/11 21:01

پاسخ به

دو بهم زنی نمیکنه که خواهرم مامانمو خیلی اذیت میکنه

هرچقدر اذیت کنه نباید بین خواهرارو بهم بزنه هرچی میگه باید بگه نه پشتت ازت تعریف میکنه و از این حرف

1398/07/11 21:01

پاسخ به

شاید از زندگیش راضی نیست

زندگیش عالیهههه هیچی کم نداره

1398/07/11 21:01

پاسخ به

زندگیش عالیهههه هیچی کم نداره

شاید بیرونش عالیه

1398/07/11 21:01

پاسخ به

زندگیش عالیهههه هیچی کم نداره

پس از اهمیت مامانت اینا حسودیش میشه بهت

1398/07/11 21:01

پاسخ به

هرچقدر اذیت کنه نباید بین خواهرارو بهم بزنه هرچی میگه باید بگه نه پشتت ازت تعریف میکنه و از این حرف

ن خدایی اینم میگه خواهرتو دوس داشته باشه میگه حساس شده روت همین چون آون بزرگه تو کوچیک

1398/07/11 21:02

جز خود آدم کسی درون زندگیشو نمیبینه

1398/07/11 21:02

پاسخ به

جز خود آدم کسی درون زندگیشو نمیبینه

آره دقیقا

1398/07/11 21:02

پاسخ به

منو مامانم میخواسته سقط کنه هرکاری کرده که به دنیا نیام

منممم

1398/07/11 21:02

پاسخ به

منو مامانم میخواسته سقط کنه هرکاری کرده که به دنیا نیام

منم
اما سرتقم اومدم

1398/07/11 21:02

بعد اینکه فهمیده اشتباه کرده دعا کرده سالم باشم

1398/07/11 21:03

بخاطر همین یجور دیگه دوستم داره

1398/07/11 21:03

پاسخ به

ن خدایی اینم میگه خواهرتو دوس داشته باشه میگه حساس شده روت همین چون آون بزرگه تو کوچیک

بعضی آدما زبونشون تلخه تو دلشون چیزی نیست
شاید احترام دلش میخواد چون بزرگه

1398/07/11 21:03

پاسخ به

بعضی آدما زبونشون تلخه تو دلشون چیزی نیست شاید احترام دلش میخواد چون بزرگه

دقیقا

1398/07/11 21:03

پاسخ به

بعضی آدما زبونشون تلخه تو دلشون چیزی نیست شاید احترام دلش میخواد چون بزرگه

آنقدر احترام گذاشتم که نگو آون پشت سرم حرف میزد خودم شنیدم اما من براش جا مینداختم بخوابه

1398/07/11 21:04

مهم نیس هرچقدر بدی کنه من از حرف مامانم برنمیگردم آون بد باشه من خوب میشم

1398/07/11 21:04

پاسخ به

آنقدر احترام گذاشتم که نگو آون پشت سرم حرف میزد خودم شنیدم اما من براش جا مینداختم بخوابه

باهاش باید حرف بزنی آروم نه با دعوا

1398/07/11 21:05

که مشکلش چیه

1398/07/11 21:05

گفتنی میخنده میگه من مشگلی ندارم باهات فقط اینکه زیادی مهمی برای مامان بابا?اونا نذر کردن سالم باشم بخاطر همین حساسن روم

1398/07/11 21:06

بخدا هرجا به مشگل برخورد کردن پیششون بودم هیچوقت تنها نذاشتمشون اما اونا همیشه منو تنها گذاشتن

1398/07/11 21:07

????

1398/07/11 21:08

ولی مهم دل مامانمه دنیامه ???

1398/07/11 21:08

چاره آیی نیست کنار میان

1398/07/11 21:08