برلدرشوهرم از مشهد برام ادویه اینا خریده سوهان برا آیهان ماشین بزرگ برا یاسر پیرهن بد مادر شوهر ادویه اینا رو میخواست نده یاسر باهاش دعوا کرده گفته چرا نمیدی بد ظهر نشسته بودیم گفت لیلا علی برات ادویه خریده از منم بگیر اونم گفت به دختر غریبه نمیدم شوهرم قشنگ دید بهس?
1398/07/27 23:10