پاسخ به اتفاقا دیروز انقدر گریه کردم ماجرای شما رو به همسرم گفتم اونم میگه وقتی این چیزا رو میشنوی پس چرا نا...
واقعا راست میگه باورمیکنی من هنوز صبح ها چشم وبازمیکنم باورم نمیشه یه فرشته کوچولو کنارم باشه فکرمیکنم خواب میبینم ناامیدنشو همه ی راه ها روتازمان داری امتحان کن که بعدا پشیمون نشی بگی ای کاش اینکارو میکردم من توبیمارستان مهدیه خانمی بود باسن 24 سال ازش 45 تا تخمک گرفتن و حتی یه دونه هم جنین نشد ازمن 12 تا گرفتن ولی 4تا جنین باکیفیت شد ولی من چون کلااسترسی بودم رحمم انقباض داشت ودوتا انتقال دادم دفع شد خودم ومخصوصا پسرم دلش شکست خیلی گریه کردیم ولی بازم ناامیدنشدم وگفتم بیخیال دوتا دیگه رو بعد عیدانتقال میدم واین بیخیالی وکم شدن استرسم طبیعی اسفند باردارشدم خدابخواد نشدنداره من اینقدر استرس واظطراب داشتم که حتی ازصدای زنگ تپش قلب میگرفتم وانگار کسی رحم من ویه دفعه میگرفت ولش میکرد
1399/11/07 08:51