پاسخ به سلام .با درد بخیه و سینه چ جور پاشدین.من بخیه هام خوب بشه فقط فلجم کردن
سلام درد سینه وحشتناک بود. تب میکردم. سینه هام متورم بود. سرسینه ها هم زخم. به سختی و باشیردوش دستی یا برقی، شیرش رو میدوشیدم میریختم تو شیشه ، میدادم بچه.
بخیه هام ولی بامراقبت زود خوب شد.
محلول اب و بتادین و سشوار و خیلی کم پماد ا.د. حداکثر یکهفته درگیرش بودم. البته بچه دوم بود شاید تعدادشم زیاد نبود که اینقدر زود حل شد.
ولی باهمه اینا خدا خیلی کمکم کرد. روز 6 ام پاشدم.
میدونین چیه ؟ شرایط زندگیم یکم خاصه. چون همسرم تک فرزنده وبا پدرومادرش زندگی میکنم. و بیزبونم . مادرش خیلی تو زندگیمه و بدتر اینکه محرمم نیست. هرچی که از زندگیم و خودم میبینه میره به زنداداشاش و همسایه ها میگه. و کلا تمام اقوام شوهرم در جریان ریز زندگی من هستن. در حالیکه من شاید سالی یکبار ببینمشون. واین خیلی برام زجر اوره. چون بهم زنگ میزنن و میبینم که مثلا در جریان مسئله ای که دیروز تو خونه من اتفاق اقتاده هستن.
وقتی باردار میشم استراحت نسبی رو به مطلق میشم. چون سرکلاژیم . و در معرض زایمان زودرس و.. .
هیچی دیگه مادرشوهرم میاد تو خونه ام. یک مقدار کار میکنه و با کلی اطلاعات جدید میره خونه اش. ?
بارداری رو دوست دارم بخاطر معصومیتش، بخاطر غربتی که شامل حالم میشه و چندین ماه، تنها و پشت درهای بسته بخدا خیلی نزدیک میشم. بخاطر نور پاکی که بخاطر اون موجود کوچولو و نازنین تو دلم میتابه. بخاطر لگدهای شیرین بچه.
ولی خیلی هم برام سخته. چون دلتنگیها م خیلی سنگینه. بارها شده که از خواب بیدارشدم و خودم تعجب کردم که چطور با این فشار سنگینی که شب گذشته اش به قلبم اومد و اونقدر ناراحت شدم. سکته نکردم و زنده ام.
1399/03/29 07:47