خیلی میترسم فاطیما من تا حالا اتاق عمل نرفتم

واسع من یه روز بود

الان خاطرع شده

اصلا بیمارستان نرفته بودم?

جزئیاتشم یادم میره

از آمپول میترسم چه برسه به چیزای دیگه?

پاسخ به

تو و دخملی خوبید؟

قربونت عزیزم... منم یکم دستم بند شد به اگزمای نیلا... دو سه شب همش دکتر بودم...

پاسخ به

خوبم...فقط یه سکته رو رد کردم

انشالله که همه چی خوب پیش میره تا آخر بارداریت...پیش میاد از این چیزا ، دیگه داره تموم میشه استرس های حاملگی... نگرانی های جدید پیدا میشه

نمیدونم چجوری همون اول برم که نمیرم از ترس

پاسخ به

خیلی میترسم فاطیما من تا حالا اتاق عمل نرفتم

انشالا میری نی نی رو در میاری

حس خیلی خوبیه

?

انشاالله عزیزم?

شما تا حالا این آهن و مصرف کردین؟

نه

ایزی آیرون نداشتن اینو جاش داد نمیدونم بخورم یا نه

پاسخ به

تا میخوام عوضش کنم دنیا رو میریزه بهم

فاطیما با پوشکش راحته؟شاید یه جای پوشک اذیتش میکنه.. نباید خیلی گریه کنند ،اصولا بچه ها دوست دارند حداقل باز کنی پوشک رو... موقع بستن یکم قر و اطوار دارن

سلام مریم جون خوبی؟

پاسخ به

ایزی آیرون نداشتن اینو جاش داد نمیدونم بخورم یا نه

کارخونه هاش فرق میکنه ، مشکلی نداره اگه به معده ات بسازه

سلام عزیزم..ممنون

بهم یکم قوت قلب بده حالم بده خیلی????

سیمین جان، استرس اتاق عمل و زایمان نداشته باش... راحت پیش میره

من خیلی ترسوام نمیدونم چجوری باهاش روبه رو شم الان فکر میکنم حالم بد میشه و فشارم میفته

فقط به دخترت فکر کن..درد و اذیت هاش مال بعده عمله که ممکنه اصلا تو نداشته باشی ، تازه اون موقع به خاطر بچه کلی روحیه و انرژی میگیری