خرید کرده بود مرغ شستم گوجه شستم بعد شام تازه ساعت 11ونیم برنج و مرغ تیکه ای مثل جوجه درست کردم
سالاد درست کردم
بعد کلی جابجا کردم خریدارو بعد لباس پهن کردم
بعد جارو زدم
بعد بشور بساب دودقه بچه بغلشه میگه فیلم نفهمیدم چیشد بیا اینو بگیر امشب وقت این کارا نیس
گفتم والا هیچ وقت نیستی الانم ک هستی خب یکم دست ب کمک باش
خلاصه بلز بعد مععدرت خواهی کرد
من اسکول گفتم ولش لبلس برا عروسی نخر همون قبلیرو میپوشم بعد میگم کفش ولی ندارم مجلسیام پاشنه داره نمیتونم با شهریار میگه فقط دلت میخواد الکی یکچیزی بخری??گفتم کلا هیچی نمیخام ب دررررک اصلا
باز گفت باشه هرچی واجبه بگیر گفتم نه نمیخام ولم کن
1398/09/01 02:24