چت دوستانه

17 عضو

دوستان دخترم بدعادت شده ک باید راش ببریم و توی بغل باباش باشه بخوابه

راه حلتون برای این مسئله چیه؟

1398/09/15 16:02

پسر منم کوچیکتر ک بود همینجوری بود
کمکم نشستم زمین و تو بغلم تکونش میدادم اولش یکم بهونه گیری میکرد ولی کمکم عادت کرد بعدم باز گذاشتمش رو پام تا از سرش افتاد دیگ

1398/09/15 17:00

پاسخ به

دوستان دخترم بدعادت شده ک باید راش ببریم و توی بغل باباش باشه بخوابه راه حلتون برای این مسئله چیه؟

چن وقتشه ؟پسر من تا دوماه همینجوری بود خیییلی سخت میخوابیدینی جز خودم کسی نمیتونست بخوابونتش?تا موقع واکسن چهار ماهگیش رو پاهام گذاشتم اولش جیغ میزد و نمیخوابید بعد من با گوشیم اهنگ چیزی میزاشتم سرگرم اون میشد و همونجوری میخوابید دیگه الان خیلی کم پیش میاد رو پامم بخوابه ?

1398/09/15 18:46

پاسخ به

چن وقتشه ؟پسر من تا دوماه همینجوری بود خیییلی سخت میخوابیدینی جز خودم کسی نمیتونست بخوابونتش?تا موق...

ده ماهشه

1398/09/16 10:13

البته الان دندونای پیش جانبی میخوان در بیان بعضی وقتا هم اذیته

1398/09/16 10:14

پاسخ به

دوستان دخترم بدعادت شده ک باید راش ببریم و توی بغل باباش باشه بخوابه راه حلتون برای این مسئله چیه؟

تازگیا اینطور شده

1398/09/16 10:14

اینجا همیشه اینجوری کسی نیست؟

1398/09/18 10:27

تقریبا

1398/09/18 10:29

باشه پس فعلا با اجازه مریم خانم ممنون از راهنماییاتون? .راستی طنین خانم اومد با حساب حرف های ایشون فکر کنم مطالب رو نزارم بهتر باشه.من شب تونستم یه سر میزنم باز ببینم کسی نظری داره یا نه

1398/09/18 10:31

سلام مهتاب خانوم ممنون میشیم که از اطلاعاتتون استفاده کنیم و هم بچه داری هم همسرداری ..

1398/09/18 17:39

پاسخ به

ترک عادت تا کوچیکه راحته ولی یکسال بشه خیلی سخت ترک می‌کنه دوسه شب اول یکمی گریه داره و بعدش تموم می...

خیلی برام جالب بود بچه دومم اجرا میکنم ☺

1398/09/18 17:40

پسر من که رفلاکس و کولیک داشت سخت میخابید بعد یک سال هم خیلی بد خواب بود دقیقا از یک سال و نیم تنظیماتش درست شد

1398/09/18 17:41

پاسخ به

سلام مهتاب خانوم ممنون میشیم که از اطلاعاتتون استفاده کنیم و هم بچه داری هم همسرداری ..

سلام عزیزم ممنون تجربه خاصی ندارم چند تا جمله کنار عزیزجونم یاد گرفتم همونا رو عمل میکنم

1398/09/18 20:03

پاسخ به

سلام عزیزم ممنون تجربه خاصی ندارم چند تا جمله کنار عزیزجونم یاد گرفتم همونا رو عمل میکنم

خدا عزیز جونتونو بیامرزه تعریفشو از فاطمه جان زیاد شنیده بودم
مطمئنم تجربه های عزیز براتون ثبت شده کمک خواستم روتون حساب میکنم

1398/09/19 02:37

پاسخ به

آخ خیلی سخته باز من پسرم کولیک داشت دخترم رفلاکس تقسیم شده بود.البته پسرم شیر میومد گلوش اما بالا آو...

بله متاسفانه پسر من رفلاکسش شدتش انقدر بالا بود از معده تا گلوش سوزش داشت دائما بی تاب بود

1398/09/19 02:38

پاسخ به

خدا عزیز جونتونو بیامرزه تعریفشو از فاطمه جان زیاد شنیده بودم مطمئنم تجربه های عزیز براتون ثبت شده ک...

ممنون خدا رفتگان همه رو بیامرزه

1398/09/19 09:21

من جواب چت اون گروه رو اینجا میدم که چت اونطرف نشه واقعیت نمی‌خوام حذف شم???
اجبار رو شوخی میکردم اصلا دلم از تنها کسی که بدی ندید فاطمه بود برعکس خیلی جاها که بالاخره مشکلی بود بین من و داداشش یا بقیه جاری هام ازش کمک می‌خواستیم چون داداشاش رو حرفش خیلی حساسن.اون جانب داری ما رو میکرد حتی حق با داداشش بود می‌گفت داداشی حق با توئه من باهاش حرف میزنم اما اگه دست دختر مردم گرفتی بیاری خونت که ناراحتش کنی به من خواهر نگو من داداش قدرنشناس ندارم.البته خصوصی به ما هم تذکر میداد اما همین که طرف ما رو اینجوری می‌گرفت جفتمون زود می‌فهمیدم چقدر قدرنشناس روزای خوبمون بودیم.
.محمد ما تک پسر بود و خب مامانم فوق العاده بهش میرسید اونم خب از هر راهی استفاده میکرد محبت مامانمو بگیره مخصوصا وقتی شاغل شد مخصوصا اینکه عقایدش با عقاید پسرای فامیل مادرم خیلی فرق داره و همیشه سرزبونا بود ??(حسادت?)
واقعیت من هیچوقت فکر نمی‌کردم یه روزی محمد رو اینطوری نگران چیزی ببینم همیشه میگفتم هر چی میخواد داره دیگه هیچوقت معنی نگرانی و ترس نداشتن نمی‌فهمه چیه هیچوقت فکر نمی‌کردم عاشقی می‌تونه از یه‌تک پسر مامانی که هر چی می‌خواسته داشته یه مرد زندگی بسازه البته هنوزم لوسه??ولی خب همین که مرد روزای سخت شده نشون داد بهم بزرگ شده

1398/09/19 09:26

ببخشید مریم خانم طولانی شد دلم گرفته بود?

1398/09/19 09:27

پاسخ به

ترک عادت تا کوچیکه راحته ولی یکسال بشه خیلی سخت ترک می‌کنه دوسه شب اول یکمی گریه داره و بعدش تموم می...

ممنونم

1398/09/19 11:01

پاسخ به

باشه پس فعلا با اجازه مریم خانم ممنون از راهنماییاتون? .راستی طنین خانم اومد با حساب حرف های ایشون ...

چه مطالبی؟

1398/09/19 11:02

پاسخ به

سلام.من مهتابم.تازه‌ امروز عضو شدم خوشحال میشم باهاتون آشنا بشم البته اگه دوست داشته باشین

خوش اومدید

1398/09/19 11:02

پاسخ به

آخ خیلی سخته باز من پسرم کولیک داشت دخترم رفلاکس تقسیم شده بود.البته پسرم شیر میومد گلوش اما بالا آو...

من صدای شعر خوندنم رو ضبط کردم هممممش بالاسرشه ک بیدار نشه?

1398/09/19 11:04

پاسخ به

خدا عزیز جونتونو بیامرزه تعریفشو از فاطمه جان زیاد شنیده بودم مطمئنم تجربه های عزیز براتون ثبت شده ک...

مگه فاطمه جان و مهتاب جان نسبت دارن با هم؟

1398/09/19 11:05

پاسخ به

مگه فاطمه جان و مهتاب جان نسبت دارن با هم؟

اره مهتاب خواهر شوهر فاطمه و فاطمه خواهر شوهر مهتاب البته اول فاطمه خواهر شوهر شده???

1398/09/19 11:20

پاسخ به

اره مهتاب خواهر شوهر فاطمه و فاطمه خواهر شوهر مهتاب البته اول فاطمه خواهر شوهر شده???

چ جالب

1398/09/19 11:20