نی نی لند

1 عضو

جان

1398/09/07 20:10

سخت بود زایمان

1398/09/07 20:10

دوستم ظهردوشنبه زایمان کرده امروز غروب مرخص شد

1398/09/07 20:14

زن بابام امده اینجا

1398/09/07 20:16

پاسخ به

سخت بود زایمان

نه

1398/09/07 20:16

فقط خدا مراقب بچم باشه هیچی نمیخوام

1398/09/07 20:16

پاسخ به

زن بابام امده اینجا

??بیچاره مامانت

1398/09/07 20:20

پاسخ به

فقط خدا مراقب بچم باشه هیچی نمیخوام

هست تو نگران نباش

1398/09/07 20:20

اره امده اینجا نشسته

1398/09/07 20:35

?

1398/09/07 20:35

اخه سیده بچه نداره گفته بودم نیاد بابتم گفت نفرینتون کرده

1398/09/07 20:35

دیگ گفتیم بیاد این نفرین از سر من بره

1398/09/07 20:36

من نابود شدم از بعد از زایمان

1398/09/07 20:36

بابام میگه از بس ب خودت رسیدی خاک بر سرت من با آرایش کامل و سشوار مو بودم بعد زایمان

1398/09/07 20:37

همه دیدن خیلی ملاقاتی هم داشتم

1398/09/07 20:37

پاسخ به

بابام میگه از بس ب خودت رسیدی خاک بر سرت من با آرایش کامل و سشوار مو بودم بعد زایمان

چه حالی داشتیا

1398/09/07 20:40

منکه نمیدونم تا چند روز بعدزایمان نتونستم موهاموهم شونه کنم

1398/09/07 20:41

پاسخ به

دیگ گفتیم بیاد این نفرین از سر من بره

خوب کردی

1398/09/07 20:41

پاسخ به

اخه سیده بچه نداره گفته بودم نیاد بابتم گفت نفرینتون کرده

چه بی ادب

1398/09/07 20:42

پاسخ به

اخه سیده بچه نداره گفته بودم نیاد بابتم گفت نفرینتون کرده

ب خودش گفتی نیاد

1398/09/07 20:42

نفرین ک چرا بخاد نفرین کنه ولی دلش حتما شکسته اگه اجازه ندادی بیاد زهرا بنده خداقسمتش نبوده بچه نداشته اونم ولی اینکه گفتی بیاد خیلی کار خوبی کردی

1398/09/07 20:43

اره

1398/09/07 21:13

الان بچم 3 ساعته بیدار نمیشه شیر بخوره

1398/09/07 21:13

باید بزور بیدارش کنی

1398/09/07 21:13

واقعا

1398/09/07 21:13