مادران نمونه

10 عضو

یعنی نابودشدم پرستارا غصه مومیخوردن

1398/12/24 17:08

نزاشتن کاراموزی بیادبالاسرم

1398/12/24 17:09

ولی اون 3روزو اونجابودم همش کاراموز دستاهی میکردن داخل بدنم

1398/12/24 17:09

والا من بخیه بودم خیلی راحت بودم

1398/12/24 17:09

سایدنم

1398/12/24 17:09

خب من پارگی خیلی داشتم

1398/12/24 17:09

طوری بود ک رحمم ذره ای دیگه ازدس میدادم

1398/12/24 17:09

ن من فقط یه نفر بود.. من شب بودم فک کنم بخاطر این‌. روز ک بود هرچه کاراموز بود اومدن

1398/12/24 17:10

حالا نمیدونم شب روز فرق داره یا ن

1398/12/24 17:10

اها

1398/12/24 17:10

هم خداروشکرسالمین

1398/12/24 17:10

من 12 رفتم گجویان.. 2 زایمان کردم..5 آوردنم بخش..2مرخص شدم

1398/12/24 17:10

مگه شما سالم نیستی?

1398/12/24 17:10

منظورم اینه ب راحتی زاییدی

1398/12/24 17:11

من وحشت داشتم از گنجویان خیلی میترسیدم ولی با زایمانم ترسم ریخت

1398/12/24 17:11

نگفتم ناخوشی ک خواهر

1398/12/24 17:11

?

1398/12/24 17:11

دارم دخترم میبرم دکتر

1398/12/24 17:11

از مجبوری

1398/12/24 17:11

گفتم شکر ک سالم توبغلت بچنت

1398/12/24 17:11

چشه

1398/12/24 17:11

چن ماهش

1398/12/24 17:11

این 2روزه نخوابیده باهزار بدبختی با سشوار کمی خوابیده

1398/12/24 17:11

عزیزم

1398/12/24 17:12

فردا 40روز

1398/12/24 17:12