نمیخوام ته دلت رو خالی کنم اما من 4 بار همینجوری بچه انداختم.مردم و زنده شدم.خدا برا هیچکس نیاره.اینقدر پیر و افسرده و گوشه گیر شدم که نگم برات.تهش هم همه فک و فامیل های شوهرم ه از هیچکدوم از سقط هتم خبری هم نداشتن مینشستن میگفتن من نازا هستم.خود مادر شوهرم میرفت میگفت.که افسرده تر و غمگین تر و ناراحت ترم میکرد.حتی دردهام بیشتر میشد.این 4 سقط من دو سال کلا طول کشید یعنی من بعد عروسی دو سال فقط بچه نداشتم.الان 3 تا دسته گل دارم که چشم مادرشوهر گور به گور شدم در بیاد.
1403/03/20 16:20