بخاطر دیسک کمر شدیدش غروب ها تریاک میکشه گویا یکمی به شوهرم گفت منم موندم نمیشه بگم نه که گفتم بره ت...
کی?
1398/09/04 17:58
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
کی?
بابای یکی از دوستای خانوادگیمون با تاکسی کار میکنه قزوین میشینن مسافر خورده واسه فرودگاه امام نزدیک پرند هستش اینجا رسیده تصادف کرده باید بمونه فردا بره بیمه هیچی دیگه کسی رو نداشتن تو تهران زنگ زدن به شوهرم اومد اینجا