پاتوق دوستانه

2 عضو

نذر کرده بودیم مادر شوهرم اینا میگفتن باید اسم پدر شوهرم رو بذاری ولی من نذاشتم

1398/10/12 21:09

پاسخ به

نذر کرده بودیم مادر شوهرم اینا میگفتن باید اسم پدر شوهرم رو بذاری ولی من نذاشتم

اسم پدرشوهرت چی هس

1398/10/12 21:10

چی سخته فاطمه جون

1398/10/12 21:10

عبدلعلی

1398/10/12 21:10

پاسخ به

عبدلعلی

بره گمشه بابا مهم خودتی علی اصغر قشنگا

1398/10/12 21:11

پاسخ به

چی سخته فاطمه جون

اینک ی سقط داشتم الانم دارم اقدام میکنم نمیدونم تا کی میخواد بگیره

1398/10/12 21:12

آره خیلی دوستش دارم

1398/10/12 21:12

به دلم افتاده که توهم به آرزوت میرسی به جون پسرم

1398/10/12 21:14

پاسخ به

آره خیلی دوستش دارم

مادربودن بهترین حس دنیاس

1398/10/12 21:14

آره

1398/10/12 21:14

رقیه بازم اقدام میکنی

1398/10/12 21:15

چن ساعت پیش باهادی نشسته بودم یهو اشک شوق از چشمونم سرازیر شد گف چرا گریه میکنی گفتم انگار دارم خواب میبینم باور م نمیشه الان یه پسر دارم

1398/10/12 21:17

پاسخ به

چن ساعت پیش باهادی نشسته بودم یهو اشک شوق از چشمونم سرازیر شد گف چرا گریه میکنی گفتم انگار دارم خواب...

ای جااااان خدا باتوا تو قلبت صافه

1398/10/12 21:17

خودم خیلی سختی کشیدم واسه اون هم وقت اذان هم وقتی به پسرم شیر میدم دعا میکنم همه بچه دار شن

1398/10/12 21:19

نه هنوز جلوگیری میکنم پسرم یکم بزرگ شه

1398/10/12 21:19

سلام

1398/10/12 21:21

خوبین

1398/10/12 21:21

رقیه و فاطمه خوبین

1398/10/12 21:21

سلام خانم شما خوبین

1398/10/12 21:21

مرسی

1398/10/12 21:22

پسرت چن سالشه

1398/10/12 21:23

پاسخ به

سلام خانم شما خوبین

مرسی قربونت

1398/10/12 21:24

پاسخ به

پسرت چن سالشه

دوسال

1398/10/12 21:24

چند ساله ازدواج کردی

1398/10/12 21:25

پاسخ به

رقیه و فاطمه خوبین

خوبیم تو چطوری

1398/10/12 21:25