پاتوق دوستانه

2 عضو

رقیه تا چندم خوندی

1398/10/13 19:53

اون روز که این حرفو باهاش زدم شوهرم گریه کرد آخه عاشق علیه

1398/10/13 19:53

پاسخ به

اون روز که این حرفو باهاش زدم شوهرم گریه کرد آخه عاشق علیه

پ بدون بخاطر علی همه کار میکنه

1398/10/13 19:53

زیاد نخوندم سوم راهنمایی

1398/10/13 19:53

پاسخ به

زیاد نخوندم سوم راهنمایی

ن ابنک من زیا خوندم منم تا سوم راهنماییم

1398/10/13 19:54

اع

1398/10/13 19:55

شما چرا

1398/10/13 19:55

چون شوهرم گف مخیط ایتجا بده

1398/10/13 19:59

آها

1398/10/13 19:59

پاسخ به

آها

تو باشوهرت چ جوری آشنا شدی

1398/10/13 20:00

آبجیم کنار خونه اینا مینشستن اونجا منو دیده بود

1398/10/13 20:03

شما با شوهرت فامیلین

1398/10/13 20:03

پاسخ به

شما با شوهرت فامیلین

اره پسرخالمه

1398/10/13 20:06

پس حتما با مادر شوهرت خوبی

1398/10/13 20:07

پاسخ به

پس حتما با مادر شوهرت خوبی

اره خیلی

1398/10/13 20:16

منم با مادر شوهرم مثل مادر دختر بودیم اما الان نه

1398/10/13 20:17

از وقتی اون *** پیدا شد رابطمون رو خراب کرد

1398/10/13 20:19

خوش ب حالت

1398/10/13 20:22

خواهر شوهر هم داری

1398/10/13 20:22

سایمو باتیر میزن6

1398/10/13 20:24

پاسخ به

خواهر شوهر هم داری

اره‌کوچیکه ب اونم رک بدم ی زبونی داره ک نگو

1398/10/13 20:25

جاریم دارب

1398/10/13 20:25

آره

1398/10/13 20:25

مادرشوهرم دوس نداش شوهرم منو بگیره دوس داش اونیکی دختر خاله هامو بگیره

1398/10/13 20:26

شوهرم انقد باهاشون دعوا میکنه ک آخرش راضی میشن

1398/10/13 20:26