گروه مامان های یزدی

871 عضو

من از چندتا دوستام هم‌پرسیدم‌گقتن دکتر خوبیه اما اخلاق نداره

1403/09/22 09:34

میگه بچه ها هست ویروسی مشه

1403/09/22 09:47

بده عزیزم

1403/09/22 09:48

منم همین ترس هارو داشتم
جالبه ک مادرای اونجا هم همین ترس رو دارن
کلاس ها نهایتا 6 نفره هس گاهیم حتی کمتر
بعدم بچه ک مریض باشه خود مادر بچه را نمیاره و آخرش بچه باید بره تو این محیط ها

1403/09/22 10:14

ازچندسال هس؟ بچه یکساله واینارا چطوری نگه میدارن؟ من یجا تو یزد ابجیم برامربی رفته بود میگفت زیر دوسال همش خواب بودن این ک طبیعی نیس

1403/09/22 10:41

منم همینو میگم ولی قبول نمیکنه 😬

1403/09/22 10:53

میگه الان کوچیکه همینجوریش آلرژی داره شیرم نمیخوره بره مریض بشه دیگه هیچ

1403/09/22 10:55

چرا خب ب این زودی میخوای بزاری مهد؟

1403/09/22 10:57

خدا عوضش بده اگه اون سر زاییدن من‌نبود بچم ت کانال زایمان میموند

1403/09/22 10:57

خودش دست انداخت کمک بچه کد در اورد

1403/09/22 10:57

مهد نمیزارم خانه مادر و کودک میخواستم بفرستمش

1403/09/22 11:21

پسر من همش تو خونه بهونه میگیره بیا باهام بازی

1403/09/22 12:25

من حوصلم نمیشه کلا بخوام باهاش بازی کنم

1403/09/22 12:25

بچه های شما چیکار میکنن تو خونه

1403/09/22 12:26

چندوقتشه

1403/09/22 13:15

دختر منم همینه هی میخواد باهاش بازی کنم

1403/09/22 13:16

ماهم همش کرکر و گریه

1403/09/22 13:41

هان این مدلی خوبه

1403/09/22 13:55

اونک من میگم کلامهد بود برای سنین 1 تا 2 و 2 تا4 سال

1403/09/22 13:55

اها

1403/09/22 13:59

اره اونا ب درد نمیخوره مگر اینکه مادر شاغل باشه
بعضی مهدها دارو خواب اور میدن بچه
یا بچه ها با تعداد بالا میکنن توی یه اتاق
دیگه مریضی هم زیاده توشون

1403/09/22 13:59

من پسرمو 97 حامله بودم فک کنم گفتن اون سالا از شوهرش جدا شده یک مریضیم داشت برای همین اعصابش خراب بود منم رفتم سودابه رحیمی

1403/09/22 14:00

منم خیلی دکترا تو دلمو خالی کردن که حامله نشم اما خدا که نیستن من سپردم به خودش انشالله بچه سالم میده
شمام زیاد به حرف دکترا نکن این سری فولیک بخور یکی دوماه قبلش بعدم اقدام کن انشالله میمونه

1403/09/22 14:02

هیچی از بس من نرفتم باهاش بازی کنم خودش با دوستا خیالیش بازی میکنه معلم میشه . یا کشتی میگیره با درو دیوار😄

1403/09/22 14:06

مهد خوب نیس من پسرمو سه سالش بود فرستادم بچم عصبی شدو استرسی همشم میگفت خاله منو زد یک بار که یهویی رفتم در باز بود دیدم سیم شارژر دستش بچه هام فرار میکردن بعد منو که دید گفت چه بچه هایی هستن شارژرو از برق میکشن نمیذارن شارژ بشه
شیفت صبح خوب بود عصر که این زنه بود بچم میترسید بره
منم نتونستم ثابت کنم حتی به محل کارمم گفتم چون کسی گزارش نداده بود پیگیر نشدن

الانم برای پیش دبستانی تا چندوقت میترسید بره میگفت تو بری منو میزنن ترس هنوزم توی جون بچه مونده

1403/09/22 14:12