خیلی خوب بود کسی نبود جیغ میزدم خیلی لذت بخش بود همش دوساعت درد کشیدم موقع دنیا اومد گذاشتنش روشکمم چ لذتی داشت دیگه بردن گذاشتن دستگاه آوردن شیرش دادم اصلا سینم تو دهنش نمیرفت بزور پرستارا میذاشتن دهنش بعد هم حالش بدشد بردنش بستریش کردن مادرم گفت مثل پارچه سیاه شد دکتر به زور نجاتش داد ازصبح تاشب که مرخصم کردن کارم گریه بود شب رفتم تو بخش نوزدان دزدکی میرفت میدیمش نمیشدشیرش بدم تاسه روز مامانم پیشش بود شب اول پیشش بودم ولی قایمکی چون پرستارا نمیذاشتن دوهمراه خلاصه تا یازده روزبستری بود بعدسه روز شیرش دادم
1401/09/16 23:30