ممنون عزیزم خداروشکر بدون هیچ مشکلی رسیدم تهران از این ب بعدش با اتوبوس میرم
خداروشکر عزیزم ایشالله به سلامتی بری
1399/05/25 14:59
ی روز جلو تر میرم بستری خیلی میترسم از طبیعی
ایشالله ک زایمان راحتی داشته باشی
1399/05/29 18:11
من ک خیلی میترسم
من ک مامانم میگم تورو خدا یک ماه وایستا ده روز کمه
1399/05/29 18:32
ننو اره راس میگی هنوز پرک سیسمونیم مونده?جوش باردارشدن .جوش سلامت بچه.جوش سیسمونی .جوش زایمان مردام...
بعدم میگن استرس براچی واقعا مگه ترس داره.
من شوهرم میخنده با تعجب میپرسه واقعا میترسی.منم بش گفتم انگار سه تازاییدی راحت بوده تعجب میکنی.گفتم سوراخ جلوت ک کوچیکه هیچی فکن از سوراخ پشتت(ببخشید بی ادبیه)یه بچه سه کیلویی بخاد بیاد بیرون خیلی راحته؟
خیلی سخته خیلی دردش غیر قابل تحمله
آره عزیزم منم عین تو 30 هفته که بودم اینجوری میشدم میریختم تو خودم داد نمیزدم شوهرمم درک نمیکرد با اون حالم میگفت باید بیای خونه مادرم منم میرفتم و میومدم تا 32 هفتگی همینطور اب ازم میومد به بند نبودم ..یه شب تو همون 32 هفتگی حالم بد شد همون درد کمر و فشار شکم به قول تو داشتم میمردم ولی بازم شوهره میگفت نه بشین نه بشین تا اینکع فرداش رفتم دسشویی اومدم یهو شری ازم آب اومد خیلی زیاد که وحشت کردم فوری رفتم بیمارستان که تست گرفت مشخص شد کیسه آبم ترکید بستری شدم سولفات گرفتم با خیلی داروهای دیگه تا 34 هفتگی من بیمارستان بستری بودم تا زایمان کردم ولی دستگاه نرفت بچم چون چاقالو بود ? !
1399/06/12 15:31
مادرشوهرمنم گاهی تیکه میندازه
اوووو فاطی خودتو اماده کن واسه بعد دنیا اومدن ایهان
1399/06/18 19:56
خانومانه
ورود اقایون اکیدا ممنوع ❌
17 عضو
