امروز 12 اومده تا 3..4تا 7 رفته خونه خواهرشوهرش..7 اومده تا 8 و نیم باز اومده.ده و نیم زنگ زد گفت امین اومده بیام واسه فلان کار ازش بپرسم..گفتم نزدیکه بیاد ولی زنگ بزن گوشیش تا بهت بگه
1401/02/02 03:25
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
امروز میخواستم با قطره چکون بدم اصلا نمیشد مامانم گف نمیخواد شیرخودتو بدی بچه رو کشتی
من تا یه مدت همون چس مثقال شیرمو میدوشیدم تو شیشع میدادم بخوره.ولی بعد چند وقت همونم قطع شد
1401/02/02 04:00
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
من مامانم اینام گرفته بودن دیگ با اونا تو خونه بودم هرشب میرفتم زیر سرم
من همون موقع مامانمم بستری بود.حالش خیلی بد بود...ولی من از شوهرم گرفتم.خداروسکر جفتمونم سبکگرفتیم.
دیگه ب اصرار خودم با مامانم تو یه اتاق دو تختع بودیم
1401/02/02 04:01
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
بهش بگو نمیزاری بخوابن
هی میگمخوابم بله
1401/02/02 13:05
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
خونشون نزدیک تونه
دیوار ب دیواریم?
1401/02/02 15:26
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
من منتظر خونمونم ک حاضر شه وگر نه وایمیسم پیش اینا روانیا
ایشالله درست میشه
1401/02/02 15:54
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
مرسییی علم غیبم داری?
ن خو اسمت اومد بالا داشتی مینوشتی???
1401/02/02 16:12
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
عهه میخا بخابی؟
ن خان رفته هیئت
مهمون بودیم
مجبورشدم بیام اینجا تا بیا
1401/02/03 01:27
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
چخبر از بچهها
هیچ رزا رو صب اع خاب بیدار کرده بود رزا اعصابش خراب بود ?
مادرشوهرش
1401/02/03 01:32
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
تو بهشون بخند
??جرات دار
1401/02/03 01:45
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
بعد هی یه پسر داره سه تا دختر
پول دکترارو ا اقاش بگیر
1401/02/03 04:33
//= $member_avatar ?>
انگار نه انگار شکمش پاره بود
1401/02/03 16:13
//= $member_avatar ?>
پاسخ به
خودم
ای پ او چی میکرد
1401/02/03 16:20
//= $member_avatar ?>
فردا صبح دوباره بزن انشالله که واقعا مثبته
1401/02/03 23:02
//= $member_avatar ?>
من اون موقع از زیاد نشستن لگنم انقد درد میگرفت میگفتم شد دو تیکه