ماها واقعا خیلی بیچاره ایم

دارم میرم تو پنج ماه همش در استرس

من هنوز میترسم میگم نکنه جوابش اشتباه شده باشه
چنین چیزی ممکنه؟

جراتم نمیکنم ب شوهرم بگم

دقیقا لذتی نمیبریم

مامانم هم میگه تا محمد به دنیا نیومده بود میترسیدم

منم مامانم نیگه تا نیاد ببینمش میترسم

خدا هیشکیو خجالت نده

ولی خیلی حس خوبیه اون لحظه

بچرو میدن دستت

وای عالمی داره ها

وای
من میخوام بگم بیهوشم کنن میترسم اول مامانم و شوهرم ببینش بهم بگن ک سالمه

خیلی خوشحالم طبیعی رو انتخاب کردم یک ثانیه بچمو از کنارم اونور تر نبردن

میگم تو همون بیمارستان ازش ازمایش خون میگیرن دیگ مینوریش معلومه مگ ن

حتی لباس پوشیدن مهر زدن ب پاهاش همشو دیدم😍

ای جووونم😍

ن بابا کلا تو تبریز جای دولتی نیست

ی جای شخصی

خب

طبیعی خیلی خوبه تا صبحم دیگه تو بغل خودم بود

هیچی دیگه میریم اونجا ازمایش

من میترسم

فقط میخوام‌چشممو باز کنم بگن همه چیزش خوبع

سالم باشه زایمان چیزی نیست

بخدا سقط خیلی سخته هزار برابر