آنقدر حالم بده فقط خدا میدونه

دو هفته پیش آزمایشی بچمو دادم شوهرم گفتم باهم برید خونه مادرش عصر برگشتنی بچم خورده بود زمین زیر چشمش سیاه شده بود ناهار نداده بودن براش

مریض شد 3 بار دکتر بردیم

خلاصه دارم دق میکنم بچم زیر دست پا میمونه جون خودم بره ب جهنم اما بچم چی

منم بچه اولم ماژور بود سقط کردم بیمارستان رفتم خونه خیلی سخته نمیشه اسیب میبینی خدایی نکرده

بعد ماه ها الان تونستم گریه کنم انگار تو کمام😭

گریه نکن عزیزم خواست خدا بوده انشالله که سالمه باهم بزرگ میشن

خیلی تو لجن بزرگی گیر کردم

توروخدا با دلای مهربونتون دعام کنید

فقط بخاطر بچه بزرگم من چطوری چند روز برم بیمارستان

پسرم آسیب بزرگی میبینه

خدانکنه به اونجا بکشه

خیلی حالم بده

کلا جون خودمو فراموش کردم فکر بچمم

انشاالله به حق این اذان که سالم هست

هم از شیر گرفتم هم 4 تا دندون باهم داره در میاره هم مریض شد

دیگه من بستری هم بشم این بچه نابود میشه

تقریبا نیمی از بارداری آدم میگذره دیگه خبرو میدن

خدا نکنه سالمه انشاالله

انشالله

ترو خدا خوش بین باش

نمیدونم باورت میشه حتی نای گفتنش نداشتم

تا برم بیمارستان قرص میزارن برام

ن

ببین برا من اول